dean

/ˈdiːn//diːn/

معنی: رئیس، ریش سفید، رئیس کلیسا یا دانشکده
معانی دیگر: (دانشکده) رییس، پیشکسوت، مرشد، بزرگ، سالار، مهین، سرپرست نمازخانه ی دانشگاه، سرکشیش (در کلیساهای بزرگ که چند کشیش دارند)، اسم خاص مذکر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: deanship (n.)
(1) تعریف: a college or university official, responsible for administering a department or office of the institution.

(2) تعریف: a high school or college official who is responsible for administration, counseling, discipline, or extracurricular activities.

(3) تعریف: the head of a group of priests governing a cathedral church.

(4) تعریف: the senior or leading member of some group.

- the dean of American sportswriters
[ترجمه گوگل] رئیس نویسندگان ورزشی آمریکایی
[ترجمه ترگمان] رئیس sportswriters آمریکایی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. dean of students
رئیس امور (یا سرپرست) دانشجویان

2. dean of the school of dentistry
رئیس دانشکده ی دندان پزشکی

3. the dean of american poets
بزرگ شاعران امریکا

4. john donne was the dean of st. paul's cathedral
جان دان سرکشیش کلیسای سنت پال بود.

5. The dean beckoned to me to come mearer.
[ترجمه گوگل]رئیس به من اشاره کرد که ساده تر بیام
[ترجمه ترگمان]دین با اشاره دست به من اشاره کرد که بیام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The students much like the new dean.
[ترجمه گوگل]دانشجویان رئیس جدید را بسیار دوست دارند
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان خیلی شبیه به رئیس جدید هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. During his tenure as dean, he had a real influence on the students.
[ترجمه گوگل]در دوران ریاست خود، تأثیر واقعی بر دانشجویان داشت
[ترجمه ترگمان]او در طول دوره تصدی خود به عنوان رئیس، نفوذ واقعی بر دانش آموزان داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She is the new dean of the Faculty of Social Sciences.
[ترجمه گوگل]او رئیس جدید دانشکده علوم اجتماعی است
[ترجمه ترگمان]او رئیس جدید دانشکده علوم اجتماعی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The dean tasked me to conduct experiments with new teaching methods.
[ترجمه گوگل]رئیس دانشگاه به من مأموریت داد تا آزمایشاتی را با روش های جدید تدریس انجام دهم
[ترجمه ترگمان]رئیس به من ماموریت داد تا آزمایش هایی را با روش های تدریس جدید انجام دهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The Dean adjudicates any faculty disputes.
[ترجمه گوگل]رئیس در مورد اختلافات دانشکده داوری می کند
[ترجمه ترگمان] جناب \"دین\" هیچ اختلاف دانشگاهی نداره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The dean cautioned him against being late.
[ترجمه گوگل]رئیس دانشگاه او را از دیرکردن برحذر داشت
[ترجمه ترگمان]رئیس به او هشدار داد که دیگر دیر شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Dean produced another bottle and handed it round.
[ترجمه گوگل]دین یک بطری دیگر تولید کرد و آن را گرد داد
[ترجمه ترگمان]دین بطری دیگری بیرون آورد و آن را به او داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Another prolific scorer is Dean Saunders.
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از گلزنان پرکار دین ساندرز است
[ترجمه ترگمان]یکی دیگر از scorer پرکار، دین ساندرز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Who is the dean of the Foreign Languages Department?
[ترجمه گوگل]رئیس گروه زبان های خارجی کیست؟
[ترجمه ترگمان]رئیس بخش زبان های خارجه چه کسی است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The dean threw out a suggestion.
[ترجمه گوگل]رئیس پیشنهادی را مطرح کرد
[ترجمه ترگمان]رئیس یک پیشنهاد را بیرون انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. I have tremendous respect for Dean.
[ترجمه گوگل]من برای دین احترام زیادی قائلم
[ترجمه ترگمان] من به \"دین\" احترام زیادی دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The actor James Dean acquired the status of a cult hero.
[ترجمه گوگل]بازیگر جیمز دین موقعیت یک قهرمان فرقه را به دست آورد
[ترجمه ترگمان]این بازیگر، جیمز دین، وضعیت یک قهرمان را به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

رئیس (اسم)
provost, principal, superior, head, master, manager, director, superintendent, warden, commander, chief, leader, prefect, premier, headman, premiere, boss, chairman, president, ruler, sheik, sheikh, regent, dean, head master, higher-up, syndic

ریش سفید (اسم)
elder, graybeard, dean, doyen

رئیس کلیسا یا دانشکده (اسم)
dean

انگلیسی به انگلیسی

• family name; male first name
head priest; head of a university faculty
a dean in a university or college is an important administrator there.
a dean in a large church is a priest who is its main administrator.

پیشنهاد کاربران

۱. رئیس ( دانشگاه ) ۲. سرپرست. مدیر ۳. پیش کسوت ۴. سر کشیش
مثال:
They hired one black dean.
انها یک رئیس دانشگاه سیاه پوست استخدام کردند.
He used to be the dean of high school but he isn’t now, again.
او سابقا سرپرست و مدیر دبیرستان بود اما حالا دیگه نیست.
🗣️دیٖن
( دانشکده ) رییس - مدیر - سرپرست
معنی دوستمون:
کسی که مدیریت و مسئولیت بخش یا رشته تحصیلی خاصی را در دانشکده یا دانشگاه یا موسسه علمی - تحقیقاتی عهده دارست.
MEANING:
- the head of a division, faculty, college, or school of a university
...
[مشاهده متن کامل]

- the head of a university faculty or department or of a medical school.
- an official of high rank in a college or university who is responsible for the organization of a department or departments
- a high - ranking official in a college or university responsible for a department, teachers, students, etc.
e. g.
Decades of research destroyed after freezer fails at Swedish university
. . . Estimated value of the samples thought to be in the millions as incident reported to police
Matti S�llberg, dean of KI’s southern campus, said on Monday: It happened at possibly the absolute worst time imaginable in Sweden, just one day before Christmas Eve.

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : dean / deanery / deanship
✅️ صفت ( adjective ) : _
✅️ قید ( adverb ) : _
اینا همه هس ولی هیشکی Dean Winchester نمیشه: )
مقدم السفراء
کشیش
ریشه: سردسته گروه ده نفره. برگرفته از واژه دکا به معنی ده.
معنی امروزی سکان دار، ریش سفید، سرپرست، رئیس
رئیس دانشکده
ناظم
کسی که مدیریت بخش یا رشته تحصیلی خاصی در دانشگاه یا دانشکده به عهده اوست.

بپرس