deallocation


بازستانی، ازاد سازی

جمله های نمونه

1. Connection pooling is associated with the allocation and deallocation of agents.
[ترجمه گوگل]ادغام اتصال با تخصیص و توزیع عوامل مرتبط است
[ترجمه ترگمان]ادغام اتصال با تخصیص و deallocation عوامل مرتبط است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. These special methods include allocation, deallocation, and initialization of objects.
[ترجمه گوگل]این روش های ویژه شامل تخصیص، توزیع و مقدار دهی اولیه اشیا می باشد
[ترجمه ترگمان]این روش های ویژه شامل تخصیص، deallocation و مقداردهی اولیه اشیا می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The automatic deallocation associated with scoping rules takes care of most memory leaks associated with frame variables.
[ترجمه گوگل]تخصیص خودکار مرتبط با قوانین محدوده، از اکثر نشت های حافظه مرتبط با متغیرهای فریم مراقبت می کند
[ترجمه ترگمان]اتوماتیک سازی اتوماتیک همراه با قوانین هدف گذاری از بیشتر نشت حافظه مربوط به متغیرهای چارچوب مراقبت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Memory allocation and deallocation is much faster, because it is all done a pool at a time.
[ترجمه گوگل]تخصیص و تخصیص حافظه بسیار سریعتر است، زیرا همه اینها در یک زمان انجام می شود
[ترجمه ترگمان]تخصیص حافظه و deallocation بسیار سریع تر است، چون همه کار در یک زمان انجام می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Automatic Deallocation of Unwanted Memor - The most common yet repeated mistake that programmers make occurs while using system memory.
[ترجمه گوگل]تخصیص خودکار حافظه ناخواسته - رایج ترین اشتباه و در عین حال تکراری که برنامه نویسان مرتکب می شوند هنگام استفاده از حافظه سیستم رخ می دهد
[ترجمه ترگمان]متداول ترین اشتباه تکراری که برنامه نویسان در هنگام استفاده از حافظه سیستم انجام می دهند رایج ترین اشتباه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Allocators, which handle memory storage allocation/deallocation for elements in containers.
[ترجمه گوگل]تخصیص‌دهنده‌ها، که تخصیص/تخصیص ذخیره‌سازی حافظه را برای عناصر در کانتینرها مدیریت می‌کنند
[ترجمه ترگمان]Allocators، که تخصیص ذخیره حافظه \/ deallocation برای عناصر در ظروف را کنترل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Sort failure. Prevented incorrect extent deallocation by aborting sort.
[ترجمه گوگل]شکست را مرتب کنید با لغو مرتب‌سازی از تخصیص گستره نادرست جلوگیری شد
[ترجمه ترگمان]یه جور شکست با از بین بردن مرتب سازی، میزان خطای خود را کاهش دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Moreover dynamic memory allocation is under the control of the programmer, which inevitably means that memory deallocation is the burden of the programmer.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، تخصیص حافظه پویا تحت کنترل برنامه نویس است، که به ناچار به این معنی است که تخصیص حافظه بر عهده برنامه نویس است
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این تخصیص حافظه پویا تحت کنترل برنامه نویس است که به ناچار به این معنی است که حافظه deallocation بار برنامه نویس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. However, more complicated uses of Simple Segregated Storage may require a sorted free list, which makes deallocation O(N).
[ترجمه گوگل]با این حال، استفاده‌های پیچیده‌تر از ذخیره‌سازی تفکیک‌شده ساده ممکن است به یک لیست رایگان مرتب‌شده نیاز داشته باشد، که باعث می‌شود توزیع O(N) شود
[ترجمه ترگمان]با این حال، استفاده پیچیده تر از ذخیره سازی ساده Segregated ممکن است نیاز به یک فهرست آزاد مرتب شده داشته باشد که باعث می شود deallocation O (N)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. But allocation is only half of memory management -- deallocation is the other half.
[ترجمه گوگل]اما تخصیص تنها نیمی از مدیریت حافظه است -- تخصیص نیمی دیگر است
[ترجمه ترگمان]اما تخصیص تنها نیمی از مدیریت حافظه است - - deallocation نیمه دیگر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Finally, and very importantly, Java's automatic garbage collection prevents memory leaks and other pernicious bugs related to memory allocation and deallocation.
[ترجمه گوگل]در نهایت، و بسیار مهمتر، جمع آوری خودکار زباله جاوا از نشت حافظه و سایر اشکالات مخرب مربوط به تخصیص و تخصیص حافظه جلوگیری می کند
[ترجمه ترگمان]در نهایت، و از همه مهم تر، جمع آوری زباله اتوماتیک جاوا از نشت حافظه و دیگر اشکالات مضر مربوط به تخصیص حافظه و deallocation جلوگیری می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Through pointer mapping sets and fault model, it can detect bad deallocation, memory leak and null pointer dereference faults automatically and increase the testing efficiency.
[ترجمه گوگل]از طریق مجموعه‌های نگاشت اشاره‌گر و مدل خطا، می‌تواند به طور خودکار خطاهای توزیع بد، نشت حافظه و خطاهای اشاره گر تهی را تشخیص دهد و کارایی تست را افزایش دهد
[ترجمه ترگمان]با استفاده از مجموعه های نقشه برداری و مدل خطا، می تواند اشتباه ات بد، نشت حافظه و خطای dereference نشانگر خطا را به طور خودکار شناسایی کرده و کارایی آزمایش را افزایش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Pools are generally used when there is a lot of allocation and deallocation of small objects.
[ترجمه گوگل]استخرها معمولاً زمانی استفاده می شوند که تخصیص و تخصیص زیاد اجسام کوچک وجود داشته باشد
[ترجمه ترگمان]حوضچه ها عموما زمانی مورد استفاده قرار می گیرند که تخصیص بسیار زیادی از اشیا کوچک وجود داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Therefore, not only is allocation fast, but for most objects, deallocation is free.
[ترجمه گوگل]بنابراین، نه تنها تخصیص سریع است، بلکه برای اکثر اشیا، تخصیص رایگان است
[ترجمه ترگمان]بنابراین نه تنها به سرعت تخصیص می یابد، بلکه برای اغلب اشیا، deallocation آزاد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[کامپیوتر] آزادسازی - آزاد سازی - رهاسازی یک منبع توسط یک برنامه هنگامی که به آن نیازی ندارد.

پیشنهاد کاربران

deallocation ( مهندسی مخابرات )
واژه مصوب: واتخصیص
تعریف: 1. برداشتن و خارج کردن پهنای باند تخصیص‏داده‏شده به سازمان یا دستگاهی خاص از آن سازمان|||2. برداشتن بخشی از اطلاعات از حافظۀ رایانه برای استفاده در برنامه‏ای دیگر

بپرس