deal with it

پیشنهاد کاربران

قبولش کن ، با اون کنار بیا
🔸 معادل فارسی:
خودت حلش کن / به من ربطی نداره / باهاش کنار بیا / همین که هست
در زبان محاوره ای:
مشکل خودته، کنار بیا، به من چه، همین جوریه دیگه، بپذیرش
- - -
🔸 تعریف ها:
...
[مشاهده متن کامل]

1. ** ( جسورانه – اعتراضی ) :**
بیان بی اعتنایی یا رد مسئولیت نسبت به ناراحتی یا مخالفت دیگران
مثال:
> I’m not changing my opinion—deal with it.
> نظرم رو عوض نمی کنم—خودت کنار بیا.
2. ** ( میمی – فرهنگی/بصری ) :**
در فضای اینترنت، اغلب همراه با تصویر عینک افتادن یا ژست خونسردی برای نشان دادن بی تفاوتی
مثال:
> *[GIF of sunglasses dropping]* Deal with it.
> *[عینک افتاد]* همین جوریه دیگه—بپذیرش!
3. ** ( محاوره ای – طنزآمیز ) :**
گاهی برای شوخی یا طعنه نسبت به واکنش بیش ازحد دیگران
مثال:
> I ate the last cookie. Deal with it.
> آخرین شیرینی رو خوردم—مشکل خودته!
- - -
🔸 مترادف ها:
get over it – suck it up – live with it – too bad – not my problem – cope with it

سر و کله زدن، دست و پنجه نرم کردن، دوام آوردن، تحمل کردن یا کنار اومدن با شرایطی که اصولا قابل تحمل نیست و درست شدنش هم دست ما نیست.
It means you keep trying to solve problems in that situation. You don't quit, but you also don't solve the problem.
...
[مشاهده متن کامل]

2 - It means continuing to survive or to try, usually at difficult situation.

همینی که هست
باهاش روبرو شو
یه خاکی به سرش بریزم
. I'm just gonna deal with it
فقط میخوام باهاش کنار بیام .
@لَنگویچ
سر و کار داشتن
باهاش کنار بیا، بهش رسیدگی کن، حل وفصلش کن، مدیریتش کن، بپذیرش، با هاش ( کسی ) در بیفت، باهاش رابطه برقرار کن،