deal breaker

پیشنهاد کاربران

🔸 معادل فارسی:
شرط غیرقابل گذشت / مانع توافق / خط قرمز
در زبان محاوره ای:
خط قرمزمونه، نمی تونم باهاش کنار بیام، شرطیه که همه چی رو خراب می کنه، چیزی که معامله رو می پرونه
________________________________________
...
[مشاهده متن کامل]

🔸 تعریف ها:
1. ( اجتماعی – احساسی ) :
شرط، ویژگی، یا رفتاری که **برای فرد یا طرف مقابل غیرقابل قبوله و باعث قطع رابطه یا توقف همکاری می شه**
مثال:
Cheating is a total **deal - breaker** for me in any relationship.
خیانت برای من تو هر رابطه ای یه خط قرمز مطلقه.
2. ( تجاری – قراردادی ) :
در مذاکره یا قرارداد، عاملی که **باعث شکست توافق یا لغو معامله می شه**
مثال:
The price hike turned out to be a **deal - breaker** in the merger talks.
افزایش قیمت باعث شد مذاکرات ادغام به هم بخوره.
3. ( فرهنگی – نمادین ) :
نماد چیزی که **با ارزش های فردی، اخلاقی، یا حرفه ای ناسازگاره** و نمی شه ازش چشم پوشی کرد
مثال:
For some voters, lack of transparency is a **deal - breaker**.
برای بعضی رأی دهنده ها، نبود شفافیت یه مانع جدیه.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
red line – non - negotiable – deal - killer – breaking point – no - go condition

مطرح
بحث بر انگیر
معامله بهم زن
معامله شکن
Something that makes you to reject a deal
عدم توافق - اختلاف نظر
It is such an important factor or issue that it will make you change your mind about a plan or discontinue an agreement
خط قرمز معامله
خیار در معامله
خط قرمز
حد شکن
عاملی که موجب به هم خوردن معامله می شود،
چیزی که شما را از خرید منصرف می کند،
موضوعی که رسیدن به توافق را به هم میزند
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)