deal a blow
انگلیسی به انگلیسی
پیشنهاد کاربران
Deal : تقسیم کردن - پخش کردن -
در پاسور تقسیم کردن کارتها بین بازیکنان
Blow : ضربت
Deal a blow : معنی تحت الفظی : پخش کردن ضربه
ضربت زدن - صدمه زدن - خسارت وارد کردن
در پاسور تقسیم کردن کارتها بین بازیکنان
Blow : ضربت
Deal a blow : معنی تحت الفظی : پخش کردن ضربه
ضربت زدن - صدمه زدن - خسارت وارد کردن
بر باد دادن ( امید یا نقشه )
to cause someone or something, usually a plan or hope, to fail or to be affected very badly
صدمه زدن، خسارت وارد کردن، زیان رساندن
ضربه زدن - آسیب زدن
The factory closing will deal a serious blow to the town's economy
تعطیلی کارخانه ضربه ی جدی به اقتصاد شهر خواهد بود
Her career as an ice skater was dealt a fatal blow when she broke her leg.
وقتی پاش شکست، ضربه مهلکی به شغلش به عنوان یک اسکیت باز وارد شد.
تعطیلی کارخانه ضربه ی جدی به اقتصاد شهر خواهد بود
وقتی پاش شکست، ضربه مهلکی به شغلش به عنوان یک اسکیت باز وارد شد.