deafen

/ˈdefn̩//ˈdefn̩/

معنی: کر شدن، کر کردن
معانی دیگر: (مجازی - از شدت صدا) گوش کسی را کر کردن، (با صدا) مستاصل کردن، (قدیمی) صدایی را با صدای بلندتری خفه (یا خنثی) کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: deafens, deafening, deafened
(1) تعریف: to cause to become deaf.

- As a child, he had been deafened by an illness.
[ترجمه گوگل] در کودکی به دلیل یک بیماری ناشنوایی شده بود
[ترجمه ترگمان] به عنوان یک بچه او براثر بیماری کر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to stun with loud noise.

- The sudden roar of the cannon deafened the soldiers.
[ترجمه گوگل] غرش ناگهانی توپ سربازان را کر کرد
[ترجمه ترگمان] غرش توپ ها سربازان را کر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. A deafening cheer went up from the crowd.
[ترجمه گوگل]یک تشویق کر کننده از بین جمعیت بلند شد
[ترجمه ترگمان]شادی کر کننده از میان جمعیت برخاست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He sat down amid deafening applause.
[ترجمه گوگل]او در میان تشویق های کر کننده نشست
[ترجمه ترگمان]او در میان تشویق کر کننده نشست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A hard blow on the ear deafened him for life.
[ترجمه گوگل]ضربه محکمی به گوش او را برای یک عمر کر کرد
[ترجمه ترگمان]ضربه سختی در گوش او را برای زندگی کر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The din of the engines was deafening.
[ترجمه گوگل]هیاهوی موتورها کر کننده بود
[ترجمه ترگمان]صدای موتورها کر کننده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The noise of the typewriters deafened her.
[ترجمه گوگل]سر و صدای ماشین تحریر او را کر کرد
[ترجمه ترگمان]صدای تق تق ماشین تحریر او را کر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We were almost deafened by the crash/roar of the surf.
[ترجمه گوگل]ما تقریباً از سقوط / غرش موج سواری کر شده بودیم
[ترجمه ترگمان]نزدیک بود صدای غرش و غرش امواج را کر کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The noise out in the street was deafening.
[ترجمه گوگل]سر و صدای بیرون از خیابان کر کننده بود
[ترجمه ترگمان]سر و صدا در خیابان کر کننده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We're being deafened by next door's stereo.
[ترجمه گوگل]صدای پخش کننده ی همسایه ی ما ناشنوا می شود
[ترجمه ترگمان]صدای استریو را کر می کنیم و کر می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The shouting rose to a deafening crescendo .
[ترجمه گوگل]فریاد به اوج کر کننده ای رسید
[ترجمه ترگمان]داد و بیداد به اوج خود رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The accident dea-fened her for life.
[ترجمه گوگل]این تصادف او را تا آخر عمر کری کرد
[ترجمه ترگمان]تصادف، مبارزه با مواد مخدر اون رو برای زندگی آماده کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I was almost deafened by the high-pitched scream of the fire alarm.
[ترجمه گوگل]با صدای بلند زنگ هشدار آتش تقریباً کر شده بودم
[ترجمه ترگمان]در حالی که صدای جیغ بلند آژیر را کر می کردم، تقریبا کر شده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Her cries for help were deafened by the noise of thunder.
[ترجمه گوگل]فریادهای کمک او از صدای رعد و برق کر شد
[ترجمه ترگمان]فریادهای او برای کمک، از صدای رعد کر کننده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He hated the deafening noise of a jet plane.
[ترجمه گوگل]او از صدای کر کننده یک هواپیمای جت متنفر بود
[ترجمه ترگمان]او از صدای کر کننده هواپیمای جت نفرت داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They deafened the room with heavy curtains.
[ترجمه گوگل]آنها اتاق را با پرده های سنگین کر کردند
[ترجمه ترگمان]اتاق را با پرده های سنگین کر کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The pounding of the machines deafened them.
[ترجمه گوگل]کوبیدن ماشین ها کرشان کرد
[ترجمه ترگمان]ضربه های ماشین ها آن ها را کر می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کر شدن (فعل)
deafen

کر کردن (فعل)
deafen

انگلیسی به انگلیسی

• make deaf, cause deafness; render inaudible by a louder sound, drown out; be noisy
if you are deafened by a noise, it is so loud that you cannot hear anything else.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : deafen
✅️ اسم ( noun ) : deafness
✅️ صفت ( adjective ) : deaf / deafening
✅️ قید ( adverb ) : deafeningly

بپرس