سنگینی وزن، جسم بی حرکت، (وزن هر چیز بی حرکت) ایستاسنگش، مردار سنگش، (وزن وسیله ی نقلیه بدون محاسبه ی بار آن) خود وزن، وزن خشکه، خودسنگش، رجوع شود به: dead load
• (1)تعریف: the unrelieved weight of any inert mass, esp. a human or animal body.
• (2)تعریف: (informal) one that is unproductive or gives no advantage, yet still requires resources to support.
- The vice president is a dead weight for the company.
[ترجمه احمد امیرعضدی] معاون شرکت، ( ففط ) بار سنگینی بر دوش آن ست.
|
[ترجمه گوگل] معاون رئیس جمهور وزن مرده ای برای شرکت است [ترجمه ترگمان] معاون رئیس جمهور یک وزن مرده برای شرکت است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3)تعریف: see dead load.
جمله های نمونه
1. The sleeping child was a deadweight in her arms.
[ترجمه زباری] کودک خواب آلود در آغوش او همچون بارسنگینی بود.
|
[ترجمه احمد امیرعضدی] کودک به خواب رفته روی دستش سنگینی می کرد
|
[ترجمه گوگل]کودک خواب در آغوشش وزنه مرده ای بود [ترجمه ترگمان]کودک خفته در آغوش او سنگینی سنگینی می کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. He's told me what a deadweight you were to him.
[ترجمه زباری] او به من گفت که شما برای او چه بار اضافی هستید.
|
[ترجمه احمد امیرعضدی] او به من گفت که تو وبال گردنش بودی
|
[ترجمه گوگل]او به من گفته است که تو برای او چه قدر مرده بودی [ترجمه ترگمان]او به من گفت که چه جسم سنگینی برای او بودی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Hence the deadweight burden triangle must be small.
[ترجمه گوگل]بنابراین مثلث بار مرده باید کوچک باشد [ترجمه ترگمان]از این رو، مثلث بار سنگین باید کوچک باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. First, the area of the deadweight burden triangle in Figure 17-1 depends on the elasticity of the demand curve.
[ترجمه گوگل]ابتدا، مساحت مثلث بار مرده در شکل 17-1 به کشش منحنی تقاضا بستگی دارد [ترجمه ترگمان]اول اینکه، مساحت دایره بار سنگین در شکل ۱ - ۱۷ به کشش منحنی تقاضا بستگی دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. In the more meaningful deadweight trade signals from the continent also offer buyers encouragement.
[ترجمه گوگل]سیگنالهای تجاری بینقصتر از این قاره نیز باعث تشویق خریداران میشوند [ترجمه ترگمان]به طور جدی تر، سیگنال های تجاری با ظرفیت بیشتر از قاره نیز به خریداران تشویق می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Show the area that is the deadweight burden of the tax.
[ترجمه زباری] منطقه ای را نشان دهید که در ان سنگینی بار اضافی بر روی مالیات وجود دارد
|
[ترجمه گوگل]ناحیه ای را نشان دهید که بار سنگین مالیات است [ترجمه ترگمان]این ناحیه را نشان دهید که بار سنگین مالیات است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. As in other cases, the deadweight welfare loss depends on the price elasticity of demand.
[ترجمه گوگل]مانند سایر موارد، از دست دادن رفاه بدون وزن به کشش قیمتی تقاضا بستگی دارد [ترجمه ترگمان]همانطور که در موارد دیگر، زیان مالی سنگینی به کشش قیمتی تقاضا بستگی دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. In calculating the size of deadweight burden triangles under monopoly, different economists have used different estimates of the elasticity of demand.
[ترجمه گوگل]در محاسبه اندازه مثلثهای بار مرده تحت انحصار، اقتصاددانان مختلف از برآوردهای متفاوتی از کشش تقاضا استفاده کردهاند [ترجمه ترگمان]در محاسبه اندازه وزنه سنگینی که در انحصار دارند، اقتصاددانان مختلف از برآورده ای متفاوتی از میزان کشش تقاضا استفاده کرده اند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. But there is an additional tax burden or deadweight loss that is pure waste.
[ترجمه گوگل]اما یک بار مالیات اضافی یا کاهش وزن اضافی وجود دارد که ضایعات خالص است [ترجمه ترگمان]اما یک فشار اضافی مالیاتی و یا تلفات سنگینی وجود دارد که ضایعات خالص است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Show why there is no deadweight burden if wages are taxed.
[ترجمه زباری] نشان دهید که چرا در صورتی که مالیات از دستمزد کسر شده باشد، هیچ گونه اضافه بار وجود نخواهد داشت
|
[ترجمه گوگل]نشان دهید که چرا اگر از دستمزدها مالیات گرفته شود، بار سنگینی وجود ندارد [ترجمه ترگمان]به شما نشان دهید که اگر مالیات بر دست مزد پرداخت شود، بار سنگینی وجود ندارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Supply, demand, elasticity, comparative advantage, consumer surplus, deadweight loss - these terms are part of the economist's language.
[ترجمه گوگل]عرضه، تقاضا، کشش، مزیت نسبی، مازاد مصرف کننده، کاهش وزن - این اصطلاحات بخشی از زبان اقتصاددان است [ترجمه ترگمان]عرضه، تقاضا، الاستیسیته، مزیت رقابتی، مازاد مصرف کننده، کاهش وزن - این اصطلاحات بخشی از زبان اقتصاددان هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Would you mind lending me the draft scale deadweight scale of your ship?
[ترجمه گوگل]آیا می خواهید ترازو وزن مرده کشتی خود را به من قرض دهید؟ [ترجمه ترگمان]آیا به من اجازه می دهید که پیش نویس وزن کشتی شما را به من قرض بدهید؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. That's deadweight tonnage in both cases.
[ترجمه گوگل]این در هر دو مورد تناژ وزن مرده است [ترجمه ترگمان]وزن سنگینی در هر دو مورد است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. It has the advantage of light deadweight, little material, low windward acreage and convenient amending.
[ترجمه گوگل]این مزیت وزن مرده سبک، مواد کم، سطح زمین کم باد و اصلاح راحت است [ترجمه ترگمان]این سیستم دارای مزیت ظرفیت سنگین، مواد کوچک، acreage پایین باد و اصلاح مناسب است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Keeping him upright was no easy task, for he was practically a deadweight.
[ترجمه گوگل]ایستاده نگه داشتن او کار آسانی نبود، زیرا او عملاً یک وزنه مرده بود [ترجمه ترگمان]نگه داشتن او کار ساده ای نبود، چون عملا جسم سنگینی داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
16. The drunken man was a dead weight in my arms.
[ترجمه گوگل]مرد مست وزنه مرده ای در بغلم بود [ترجمه ترگمان]این مرد مست در آغوش من سنگینی می کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
17. With difficulty she managed to pull his dead weight onto the bed.
[ترجمه گوگل]به سختی توانست وزن مرده او را روی تخت بکشد [ترجمه ترگمان]با زحمت توانسته بود بار سنگین خود را روی تخت بکشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
18. It was, in a very real sense, a dead weight.
[ترجمه گوگل]این به معنای واقعی یک وزن مرده بود [ترجمه ترگمان]این، با احساس بسیار واقعی، یک وزن مرده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
19. My brain's dead weight, I'm tryin'to get my head straight.
[ترجمه گوگل]وزن مرده مغز من است، من سعی می کنم سرم را صاف کنم [ترجمه ترگمان]سرم را تکان می دهم و سعی می کنم سرم را صاف کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
20. There are too much dead weight in the company, so things need to be streamlined.
[ترجمه گوگل]وزن مرده بیش از حد در شرکت وجود دارد، بنابراین همه چیز باید ساده شود [ترجمه ترگمان]وزن بسیار زیادی در شرکت وجود دارد، بنابراین همه چیز باید ساده و ساده باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
21. The dead weight of poverty oppressed these farmers.
[ترجمه گوگل]وزن مرده فقر به این کشاورزان ظلم کرد [ترجمه ترگمان]وزن مرده فقر این کشاورزان را تحت فشار قرار می دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
22. The crustal stress analysis indicated the dead weight stress is affects the tunnel the primary factor.
[ترجمه گوگل]تجزیه و تحلیل تنش پوسته نشان داد که تنش وزن مرده بر تونل عامل اصلی تأثیر می گذارد [ترجمه ترگمان]آنالیز استرس crustal نشان داد که فشار وزن مرده بر روی تونل عامل اولیه تاثیر می گذارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
23. He hoisted the dead weight over his shoulder.
[ترجمه گوگل]او وزن مرده را روی شانهاش بلند کرد [ترجمه ترگمان]بار دیگر وزنش را روی شانه او گذاشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
24. They were simply a dead weight on her shoulders.
[ترجمه گوگل]آنها به سادگی وزنه ای مرده روی شانه های او بودند [ترجمه ترگمان]فقط روی شانه هایش سنگینی می کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
25. According to topographical situation of Yanan Pipeline, conduct dead weight oil transporting test a - gainst elevation difference.
[ترجمه گوگل]با توجه به موقعیت توپوگرافی خط لوله یانان، آزمایش حمل و نقل روغن مرده a - اختلاف ارتفاعی را انجام دهید [ترجمه ترگمان]با توجه به وضعیت توپوگرافی خط لوله Yanan، حمل و نقل روغن وزن مرده در حمل و نقل تفاوت ارتفاع سنجی را انجام می دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
26. The dead weight of men with their heads full of sand.
[ترجمه گوگل]وزن مرده مردان با سرهای پر از شن [ترجمه ترگمان]وزن مردان با سره ای پر از شن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
27. "We expect less than 50 million dead weight tons will be delivered this year," he said.
[ترجمه گوگل]وی گفت: انتظار داریم امسال کمتر از 50 میلیون تن وزن مرده تحویل داده شود [ترجمه ترگمان]او گفت: \" ما انتظار داریم که امسال کم تر از ۵۰ میلیون تن کشته شوند \" [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
28. The cable sag caused by cable dead weight is vertical.
[ترجمه گوگل]افتادگی کابل ناشی از وزن مرده کابل عمودی است [ترجمه ترگمان]افتادگی کابل به علت وزن مرده کابل عمودی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
29. That pig will weigh 4 score, dead weight.
[ترجمه گوگل]وزن آن خوک 4 نمره، وزن مرده خواهد بود [ترجمه ترگمان]این خوک ۴ امتیاز، وزن مرده را وزن خواهد کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
تخصصی
[عمران و معماری] بار مرده - خود وزن - ویژه وزن [زمین شناسی] بار مرده، خود وزن- ویژه وزن [نفت] ف ظرفیت بار [حسابداری] ظرفیت بارگیری کشتی
انگلیسی به انگلیسی
• heavy burden; weight of a railroad car without cargo heavy burden; weight of a railroad car without cargo a dead weight is a load which is heavy and difficult to lift. you can also refer to something which makes change or progress difficult as a dead weight.
پیشنهاد کاربران
ظرفیت حمل، وزن مُرده ( کشتی )
نصب تجهیزات سنگین و حمل بار: ⭐وزن مرده ( Counter weight or Dead weight ) ⭐ در جرثقیل ها به بلاک های فلزی گفته میشه که به قسمت پشت کابین دوران ( در جهت عکس بوم ) جهت بالا بردن تعادل، اتصال داده میشن.
1 - noun [ C or U] MEASURES / abbreviation ( also dwt ) ( also dead load ) the weight of a structure, container, or vehicle when it is empty وزن سازه، کانتینر یا وسیله نقلیه زمانی که خالی است ... [مشاهده متن کامل]
2 - the weight of farm animals when they are dead and sold for meat وزن حیوانات مزرعه وقتی مرده اند و برای گوشت فروخته می شوند. he price of cattle was up by around 11p per kilo deadweight. deadweight cattle prices 3 - "Deadweight" is a term used to describe an object or entity that is heavy, burdensome, or unproductive. In economics, deadweight refers to the loss of economic efficiency that occurs when the allocation of resources is not optimal. Deadweight loss can occur due to various factors, including taxes, subsidies, price controls, and regulations. "Deadweight" اصطلاحی است که برای توصیف یک شی یا موجودی سنگین، مشکل ساز یا غیرمولد استفاده می شود. در علم اقتصاد، deadweight به از دست دادن کارایی اقتصادی اشاره دارد که زمانی رخ می دهد که تخصیص منابع بهینه نباشد. deadweight ممکن است به دلیل عوامل مختلفی از جمله مالیات، یارانه، کنترل قیمت و مقررات رخ دهد.
آدم بی خاصیت . مرده متحرک
همون "حیف نون" خودمون میشه
وزن لَخت
deadweight ( حملونقل دریایی ) واژه مصوب: ظرفیت حمل تعریف: ظرفیت کلی کشتی برای حمل محموله، اعم از بار و مسافر و آذوقه و آب شیرین و سوخت و خدمه و تجهیزات کشتی، تا جایی که خط شاهین آن در حد مجاز قرار گیرد