deadweight

/ˈdeˌdwet//ˈdeˌdwet/

سنگینی وزن، جسم بی حرکت، (وزن هر چیز بی حرکت) ایستاسنگش، مردار سنگش، (وزن وسیله ی نقلیه بدون محاسبه ی بار آن) خود وزن، وزن خشکه، خودسنگش، رجوع شود به: dead load

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the unrelieved weight of any inert mass, esp. a human or animal body.

(2) تعریف: (informal) one that is unproductive or gives no advantage, yet still requires resources to support.

- The vice president is a dead weight for the company.
[ترجمه احمد امیرعضدی] معاون شرکت، ( ففط ) بار سنگینی بر دوش آن ست.
|
[ترجمه گوگل] معاون رئیس جمهور وزن مرده ای برای شرکت است
[ترجمه ترگمان] معاون رئیس جمهور یک وزن مرده برای شرکت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: see dead load.

جمله های نمونه

1. The sleeping child was a deadweight in her arms.
[ترجمه زباری] کودک خواب آلود در آغوش او همچون بارسنگینی بود.
|
[ترجمه احمد امیرعضدی] کودک به خواب رفته روی دستش سنگینی می کرد
|
[ترجمه گوگل]کودک خواب در آغوشش وزنه مرده ای بود
[ترجمه ترگمان]کودک خفته در آغوش او سنگینی سنگینی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He's told me what a deadweight you were to him.
[ترجمه زباری] او به من گفت که شما برای او چه بار اضافی هستید.
|
[ترجمه احمد امیرعضدی] او به من گفت که تو وبال گردنش بودی
|
[ترجمه گوگل]او به من گفته است که تو برای او چه قدر مرده بودی
[ترجمه ترگمان]او به من گفت که چه جسم سنگینی برای او بودی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Hence the deadweight burden triangle must be small.
[ترجمه گوگل]بنابراین مثلث بار مرده باید کوچک باشد
[ترجمه ترگمان]از این رو، مثلث بار سنگین باید کوچک باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. First, the area of the deadweight burden triangle in Figure 17-1 depends on the elasticity of the demand curve.
[ترجمه گوگل]ابتدا، مساحت مثلث بار مرده در شکل 17-1 به کشش منحنی تقاضا بستگی دارد
[ترجمه ترگمان]اول اینکه، مساحت دایره بار سنگین در شکل ۱ - ۱۷ به کشش منحنی تقاضا بستگی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In the more meaningful deadweight trade signals from the continent also offer buyers encouragement.
[ترجمه گوگل]سیگنال‌های تجاری بی‌نقص‌تر از این قاره نیز باعث تشویق خریداران می‌شوند
[ترجمه ترگمان]به طور جدی تر، سیگنال های تجاری با ظرفیت بیشتر از قاره نیز به خریداران تشویق می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Show the area that is the deadweight burden of the tax.
[ترجمه زباری] منطقه ای را نشان دهید که در ان سنگینی بار اضافی بر روی مالیات وجود دارد
|
[ترجمه گوگل]ناحیه ای را نشان دهید که بار سنگین مالیات است
[ترجمه ترگمان]این ناحیه را نشان دهید که بار سنگین مالیات است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. As in other cases, the deadweight welfare loss depends on the price elasticity of demand.
[ترجمه گوگل]مانند سایر موارد، از دست دادن رفاه بدون وزن به کشش قیمتی تقاضا بستگی دارد
[ترجمه ترگمان]همانطور که در موارد دیگر، زیان مالی سنگینی به کشش قیمتی تقاضا بستگی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In calculating the size of deadweight burden triangles under monopoly, different economists have used different estimates of the elasticity of demand.
[ترجمه گوگل]در محاسبه اندازه مثلث‌های بار مرده تحت انحصار، اقتصاددانان مختلف از برآوردهای متفاوتی از کشش تقاضا استفاده کرده‌اند
[ترجمه ترگمان]در محاسبه اندازه وزنه سنگینی که در انحصار دارند، اقتصاددانان مختلف از برآورده ای متفاوتی از میزان کشش تقاضا استفاده کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. But there is an additional tax burden or deadweight loss that is pure waste.
[ترجمه گوگل]اما یک بار مالیات اضافی یا کاهش وزن اضافی وجود دارد که ضایعات خالص است
[ترجمه ترگمان]اما یک فشار اضافی مالیاتی و یا تلفات سنگینی وجود دارد که ضایعات خالص است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Show why there is no deadweight burden if wages are taxed.
[ترجمه زباری] نشان دهید که چرا در صورتی که مالیات از دستمزد کسر شده باشد، هیچ گونه اضافه بار وجود نخواهد داشت
|
[ترجمه گوگل]نشان دهید که چرا اگر از دستمزدها مالیات گرفته شود، بار سنگینی وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]به شما نشان دهید که اگر مالیات بر دست مزد پرداخت شود، بار سنگینی وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Supply, demand, elasticity, comparative advantage, consumer surplus, deadweight loss - these terms are part of the economist's language.
[ترجمه گوگل]عرضه، تقاضا، کشش، مزیت نسبی، مازاد مصرف کننده، کاهش وزن - این اصطلاحات بخشی از زبان اقتصاددان است
[ترجمه ترگمان]عرضه، تقاضا، الاستیسیته، مزیت رقابتی، مازاد مصرف کننده، کاهش وزن - این اصطلاحات بخشی از زبان اقتصاددان هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Would you mind lending me the draft scale deadweight scale of your ship?
[ترجمه گوگل]آیا می خواهید ترازو وزن مرده کشتی خود را به من قرض دهید؟
[ترجمه ترگمان]آیا به من اجازه می دهید که پیش نویس وزن کشتی شما را به من قرض بدهید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. That's deadweight tonnage in both cases.
[ترجمه گوگل]این در هر دو مورد تناژ وزن مرده است
[ترجمه ترگمان]وزن سنگینی در هر دو مورد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It has the advantage of light deadweight, little material, low windward acreage and convenient amending.
[ترجمه گوگل]این مزیت وزن مرده سبک، مواد کم، سطح زمین کم باد و اصلاح راحت است
[ترجمه ترگمان]این سیستم دارای مزیت ظرفیت سنگین، مواد کوچک، acreage پایین باد و اصلاح مناسب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Keeping him upright was no easy task, for he was practically a deadweight.
[ترجمه گوگل]ایستاده نگه داشتن او کار آسانی نبود، زیرا او عملاً یک وزنه مرده بود
[ترجمه ترگمان]نگه داشتن او کار ساده ای نبود، چون عملا جسم سنگینی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The drunken man was a dead weight in my arms.
[ترجمه گوگل]مرد مست وزنه مرده ای در بغلم بود
[ترجمه ترگمان]این مرد مست در آغوش من سنگینی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. With difficulty she managed to pull his dead weight onto the bed.
[ترجمه گوگل]به سختی توانست وزن مرده او را روی تخت بکشد
[ترجمه ترگمان]با زحمت توانسته بود بار سنگین خود را روی تخت بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. It was, in a very real sense, a dead weight.
[ترجمه گوگل]این به معنای واقعی یک وزن مرده بود
[ترجمه ترگمان]این، با احساس بسیار واقعی، یک وزن مرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. My brain's dead weight, I'm tryin'to get my head straight.
[ترجمه گوگل]وزن مرده مغز من است، من سعی می کنم سرم را صاف کنم
[ترجمه ترگمان]سرم را تکان می دهم و سعی می کنم سرم را صاف کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. There are too much dead weight in the company, so things need to be streamlined.
[ترجمه گوگل]وزن مرده بیش از حد در شرکت وجود دارد، بنابراین همه چیز باید ساده شود
[ترجمه ترگمان]وزن بسیار زیادی در شرکت وجود دارد، بنابراین همه چیز باید ساده و ساده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. The dead weight of poverty oppressed these farmers.
[ترجمه گوگل]وزن مرده فقر به این کشاورزان ظلم کرد
[ترجمه ترگمان]وزن مرده فقر این کشاورزان را تحت فشار قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. The crustal stress analysis indicated the dead weight stress is affects the tunnel the primary factor.
[ترجمه گوگل]تجزیه و تحلیل تنش پوسته نشان داد که تنش وزن مرده بر تونل عامل اصلی تأثیر می گذارد
[ترجمه ترگمان]آنالیز استرس crustal نشان داد که فشار وزن مرده بر روی تونل عامل اولیه تاثیر می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. He hoisted the dead weight over his shoulder.
[ترجمه گوگل]او وزن مرده را روی شانه‌اش بلند کرد
[ترجمه ترگمان]بار دیگر وزنش را روی شانه او گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. They were simply a dead weight on her shoulders.
[ترجمه گوگل]آنها به سادگی وزنه ای مرده روی شانه های او بودند
[ترجمه ترگمان]فقط روی شانه هایش سنگینی می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. According to topographical situation of Yanan Pipeline, conduct dead weight oil transporting test a - gainst elevation difference.
[ترجمه گوگل]با توجه به موقعیت توپوگرافی خط لوله یانان، آزمایش حمل و نقل روغن مرده a - اختلاف ارتفاعی را انجام دهید
[ترجمه ترگمان]با توجه به وضعیت توپوگرافی خط لوله Yanan، حمل و نقل روغن وزن مرده در حمل و نقل تفاوت ارتفاع سنجی را انجام می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. The dead weight of men with their heads full of sand.
[ترجمه گوگل]وزن مرده مردان با سرهای پر از شن
[ترجمه ترگمان]وزن مردان با سره ای پر از شن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. "We expect less than 50 million dead weight tons will be delivered this year," he said.
[ترجمه گوگل]وی گفت: انتظار داریم امسال کمتر از 50 میلیون تن وزن مرده تحویل داده شود
[ترجمه ترگمان]او گفت: \" ما انتظار داریم که امسال کم تر از ۵۰ میلیون تن کشته شوند \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. The cable sag caused by cable dead weight is vertical.
[ترجمه گوگل]افتادگی کابل ناشی از وزن مرده کابل عمودی است
[ترجمه ترگمان]افتادگی کابل به علت وزن مرده کابل عمودی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

29. That pig will weigh 4 score, dead weight.
[ترجمه گوگل]وزن آن خوک 4 نمره، وزن مرده خواهد بود
[ترجمه ترگمان]این خوک ۴ امتیاز، وزن مرده را وزن خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[عمران و معماری] بار مرده - خود وزن - ویژه وزن
[زمین شناسی] بار مرده، خود وزن- ویژه وزن
[نفت] ف ظرفیت بار
[حسابداری] ظرفیت بارگیری کشتی

انگلیسی به انگلیسی

• heavy burden; weight of a railroad car without cargo
heavy burden; weight of a railroad car without cargo
a dead weight is a load which is heavy and difficult to lift.
you can also refer to something which makes change or progress difficult as a dead weight.

پیشنهاد کاربران

ظرفیت حمل، وزن مُرده ( کشتی )
نصب تجهیزات سنگین و حمل بار:
⭐وزن مرده ( Counter weight or Dead weight ) ⭐
در جرثقیل ها به بلاک های فلزی گفته میشه که به قسمت پشت کابین دوران ( در جهت عکس بوم ) جهت بالا بردن تعادل، اتصال داده میشن.
### 🔸 معادل فارسی:
بار مرده / وزن بی حرکت / آدم یا چیز بی فایده و سنگین
در زبان محاوره ای:
بار اضافی، آدم بی مصرف، چیزی که فقط سنگینی می کنه
- - -
### 🔸 تعریف ها:
1. ** ( فیزیکی – واقعی ) :**
...
[مشاهده متن کامل]

وزنی که بدون کمک یا حرکت باقی می ماند و بلند کردن یا جابه جایی اش دشوار است
مثال: He collapsed and became **dead weight** in my arms.
افتاد و تبدیل شد به یه بار مرده توی بغلم.
2. ** ( استعاری – اجتماعی ) :**
فرد یا چیزی که هیچ کمکی نمی کند و فقط مانع یا بار اضافی است
مثال: That employee is just **dead weight** on the team.
اون کارمند فقط یه بار اضافیه توی تیم.
3. ** ( اقتصادی – انتقادی ) :**
هزینه یا منبعی که مصرف می شود بدون بازده یا ارزش واقعی
مثال: The outdated system is a **dead weight** on the budget.
اون سیستم قدیمی یه بار مرده ست روی بودجه.
- - -
### 🔸 مترادف ها:
burden – liability – drag – useless load – excess baggage

آدم بی خاصیت . مرده متحرک
همون "حیف نون" خودمون میشه
وزن لَخت
deadweight ( حمل‏ونقل دریایی )
واژه مصوب: ظرفیت حمل
تعریف: ظرفیت کلی کشتی برای حمل محموله، اعم از بار و مسافر و آذوقه و آب شیرین و سوخت و خدمه و تجهیزات کشتی، تا جایی که خط شاهین آن در حد مجاز قرار گیرد
بار اضافی
تنِ لش، سر بار، نره خر