deadpan

/ˈdedˌpæn//ˈdedpæn/

معنی: قیافه خشک و بی روح، قیافه خشک و بی روح داشتن
معانی دیگر: با قیافه گیری، با قیافه ی ساختگی، (برای پنهان سازی شوخی وغیره قیافه ی جدی گرفتن) قیافه گرفتن، (چهره - عمدا) بی حالت یا بی بیان شدن یا کردن، (با قیافه گرفتن) گفتن یا کردن، قیافه ی ساختگی (به منظور پنهان کردن شوخی و غیره)، قیافه گیری

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: showing no emotion; blank and expressionless.
متضاد: expressive
مشابه: stony

- As a comedian, he's known for his deadpan style.
[ترجمه گوگل] او به‌عنوان یک کمدین، به‌خاطر سبک مرده‌بازی‌اش شناخته می‌شود
[ترجمه ترگمان] او به عنوان یک کمدین معروف به سبک deadpan معروف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Her usually lively face now wore a deadpan expression.
[ترجمه گوگل] چهره معمولاً پر جنب و جوش او اکنون حالتی مرده داشت
[ترجمه ترگمان] صورت usually مثل قیافه خشک و بی روح به خود گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
قید ( adverb )
• : تعریف: in a deadpan fashion.

- He said all this absolutely deadpan, and we couldn't tell if he was serious or joking.
[ترجمه گوگل] او همه اینها را کاملاً مرده می گفت و ما نمی توانستیم تشخیص دهیم که جدی است یا شوخی
[ترجمه ترگمان] او همه این ها را با قیافه ساختگی گفت و ما نمی توانستیم بگوییم که او جدی است یا شوخی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: deadpans, deadpanning, deadpanned
• : تعریف: to act or utter in a deadpan manner.

- He deadpanned, never revealing how shocked he was.
[ترجمه گوگل] او پشت سر خود را از دست داد و هرگز نشان نداد که چقدر شوکه شده است
[ترجمه ترگمان] او که هرگز آشکار نمی کرد که چقدر شوکه شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She deadpans her lines, and the audience occasionally gets bored.
[ترجمه گوگل] او سطرهایش را بی‌حاصل می‌کند، و تماشاگر گهگاه خسته می‌شود
[ترجمه ترگمان] او خطوط خود را مرتب می کند، و حضار گاهی ملول می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. she looked at me deadpan
در حالی که قیافه گرفته بود به من نگاه می کرد.

2. She delivered her monologue in a deadpan voice.
[ترجمه گوگل]مونولوگ خود را با صدایی مرده بیان کرد
[ترجمه ترگمان]با صدای خشک و ساختگی خودش را به زبان آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She looked up, completely deadpan.
[ترجمه گوگل]او به بالا نگاه کرد، کاملا مرده
[ترجمه ترگمان]او با قیافه ساختگی به بالا نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She looked over at Linda, deadpan, and raised two fingers.
[ترجمه گوگل]او به لیندا نگاه کرد و دو انگشتش را بالا برد
[ترجمه ترگمان]او با قیافه ساختگی و ساختگی به لیندا نگاه کرد و دو انگشتش را بالا برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. With his Soft Machine background, his deadpan baritone, his witty lyrics and catchy tunes, how could he fail?
[ترجمه گوگل]با پس زمینه Soft Machine، باریتون مرده اش، اشعار شوخ و آهنگ های جذابش، چگونه می تواند شکست بخورد؟
[ترجمه ترگمان]با سابقه ماشین نرم او، baritone و آهنگ های هیجان انگیز او، چطور ممکن است شکست بخورد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Garcia turns in another soulful-eyed but deadpan performance.
[ترجمه گوگل]گارسیا در اجرای دیگری با چشمان روح اما مرده ظاهر می شود
[ترجمه ترگمان]گارسیا در یکی دیگر از برنامه های تلویزیونی با چشمانی پر زرق و برق به دور خود می چرخد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Some people find it harder to catch a deadpan humor, which makes it more charming.
[ترجمه گوگل]برخی از افراد به سختی می توانند یک شوخ طبعی مرده را دریافت کنند، که آن را جذاب تر می کند
[ترجمه ترگمان]بعضی از مردم آن را سخت تر می کنند تا شوخ طبعی ساختگی پیدا کنند و آن را جذاب تر جلوه دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He is good at delivering jokes in a deadpan way.
[ترجمه گوگل]او در ارائه جوک ها به شیوه ای مرده خوب است
[ترجمه ترگمان]او با ساختگی کردن شوخی کردن خوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. You know that face – deadpan, with a normal sarcastic delivery.
[ترجمه گوگل]شما آن چهره را می شناسید - مرده، با یک زایمان طعنه آمیز معمولی
[ترجمه ترگمان]تو این قیافه رو با قیافه ساختگی و sarcastic معمولی می شناسی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I gave him a deadpan look said, so much I walked upstairs.
[ترجمه گوگل]نگاهی مرده به او انداختم و گفتم، آنقدر بالا رفتم
[ترجمه ترگمان]او با قیافه ساختگی به او نگاه کرد و من به طبقه بالا رفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Some people don't catch his deadpan humor, that makes it even funnier.
[ترجمه گوگل]برخی افراد طنز مرده او را درک نمی کنند، که آن را خنده دارتر می کند
[ترجمه ترگمان]برخی از مردم شوخی و شوخی او را نمی دانند که آن را حتی funnier می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Chandler: ( deadpan ) Yes, and we're very excited about it.
[ترجمه گوگل]چندلر: (مرگ) بله، و ما در مورد آن بسیار هیجان زده هستیم
[ترجمه ترگمان]چندلر: (ساختگی)بله، و ما در مورد آن خیلی هیجان زده هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Rudd is a comedic genius with the snarky deadpan, and he's often the high point of any film even when it's no more than a glorified cameo.
[ترجمه گوگل]راد یک نابغه کمدی است که مرده‌ای بداخلاق دارد، و او اغلب نقطه اوج هر فیلمی است، حتی وقتی که چیزی بیش از یک فیلم کوتاه تحسین‌شده نباشد
[ترجمه ترگمان]Rudd یک نابغه کمدی است با ساختگی و ساختگی، و اغلب نقطه اوج هر فیلم است، حتی زمانی که چیزی بیش از یک cameo مجلل نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Allen is a real deadpan. He is not good at playing a part in comedy.
[ترجمه گوگل]آلن یک مرده واقعی است او در ایفای نقش در کمدی خوب نیست
[ترجمه ترگمان]الن با قیافه ساختگی و ساختگی حرف می زند او در ایفای نقش در کمدی خوب نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. When you come on stage, look like a deadpan.
[ترجمه گوگل]وقتی روی صحنه می آیی، مثل مرده به نظر بیای
[ترجمه ترگمان]وقتی تو روی صحنه اومدی مثل یه قیافه خشک و بی روح به نظر می رسی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قیافه خشک و بی روح (اسم)
deadpan

قیافه خشک و بی روح داشتن (فعل)
deadpan

انگلیسی به انگلیسی

• expressionless, without emotion
if you do something deadpan, you appear to be serious and are hiding the fact that you are joking or teasing. adverb here but can also be used as an adjective. e.g. he speaks in a deadpan way.

پیشنهاد کاربران

برای این لغت در دیکشنری زیر سه نقش دستوریِ صفت، قید و فعل ذکر شده و سه تعریف مجزا نیز داده شده است:
New Oxford American Dictionary ⤵️
1. ( adv ) a deadpan manner.
حالت مرده یا بی روح و بی احساس.
...
[مشاهده متن کامل]

Example 👇
‘That's all right then, ’ Claire said, deadpan.
کِلِر با حالتی بی روح و سرد گفت: پس همه چیز درست است.
2. ( v - deadpans, deadpanning, deadpanned *with direct speech ) say something amusing while affecting a serious manner.
مطلبی را جهت سرگرمی اما با حالتی جدی بیان کردن
I'm an undercover dentist, he dead panned.
او با حالتی جدی ( سرد و بی روح ) گفت: من یک جاسوس سریِ دندانپزشک هستم.
3. ( adj ) with a deliberately emotionless face or manner; impassive or expressionless.
با چهره و حالتی که از روی عمد بی احساس و بی روح بنظر می رسد؛ سرد؛ دلمرده؛ بی احساس؛ بی روح
Example 1:👇
She delivered her monologue in a deadpan voice.
مونولوگ ( تک گوییِ ) خود را با صدایی سرد یا دل مُرده بیان کرد.
Example 2: 👇
You have to understand irony. Irony is an awareness of the ridiculous coupled with perfect, deadpan, dry understatement.
* The Art & Craft of Playwriting - Jeffery Hatcher
شما باید درک درستی از کنایه داشته باشید. کنایه، آگاهی از چیزی مضحک همراه با کم گویی خنثی گونه و بدون شور و حرارت تا سر حد ممکن است.
متن انتخابی: از کتاب #هنر و مهارت نمایشنامه نویسی، # اثر جِفری هچر

deadpan
خشک چهرگی.
زبانزد در کَپراس.
نمایش کپراس بدون نشان دادن حالت های چهره ( به خشکی )
طنزی که گوینده آن قیافه ای خشک و سرد بر چهره دارد ( خود گوینده طنز به هیچ عنوان احساسات خود را بروز نمی دهد و نمی خندد ) .
Something humorous is being said without showing favial expressions and with emotional neutrality
Dry humor
Dry wit humor
چهره بی احساس

بپرس