deadlocked

/ˈdedlɑːk//ˈdedlɒk/

حالت عدم فعالیتی که در اثر وجود دو نیروی متعادل ایجاد گردد، وقفه، بیتکلیفی، دچار وقفه یا بی تکلیفی شدن، بن بست بنبست

جمله های نمونه

1. The employers and strikers had deadlocked over the wage.
[ترجمه گوگل]کارفرمایان و اعتصاب کنندگان بر سر دستمزد به بن بست رسیده بودند
[ترجمه ترگمان]کارفرمایان و اعتصاب کنندگان به بن بست رسیده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The meeting deadlocked over the wage issue.
[ترجمه گوگل]جلسه بر سر موضوع دستمزد به بن بست رسید
[ترجمه ترگمان]این نشست در مورد مساله دست مزد به تساوی رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The bolt and handle are deadlocked against turning.
[ترجمه گوگل]پیچ و دسته در برابر چرخش به بن بست رسیده اند
[ترجمه ترگمان] دستگیره و دستگیره در مقابل تبدیل شدن به deadlocked
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The peace talks have been deadlocked over the issue of human rights since August.
[ترجمه گوگل]مذاکرات صلح بر سر موضوع حقوق بشر از ماه اوت به بن بست رسیده است
[ترجمه ترگمان]مذاکرات صلح در مورد مساله حقوق بشر از ماه اوت به بن بست رسیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The talks remain deadlocked over spending plans.
[ترجمه گوگل]مذاکرات بر سر برنامه های هزینه ای همچنان به بن بست باقی مانده است
[ترجمه ترگمان]مذاکرات در مورد طرح های هزینه ای به بن بست رسیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Talks between management and unions remain deadlocked over the issue of possible redundancies.
[ترجمه گوگل]مذاکرات بین مدیریت و اتحادیه ها بر سر موضوع تعدیل نیروها به بن بست باقی مانده است
[ترجمه ترگمان]مذاکرات بین مدیریت و اتحادیه ها در مورد مساله of احتمالی به بن بست رسیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The dispute has now been deadlocked for several months.
[ترجمه گوگل]این اختلاف اکنون چندین ماه است که به بن بست رسیده است
[ترجمه ترگمان]این اختلاف در حال حاضر به مدت چند ماه به بن بست رسیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Despite months of discussion the negotiations remained deadlocked.
[ترجمه گوگل]با وجود ماه ها بحث و گفتگو، مذاکرات به بن بست باقی ماند
[ترجمه ترگمان]با وجود ماه ها بحث، مذاکرات به تساوی رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. With local councils deadlocked, King must decide.
[ترجمه گوگل]با بن بست شوراهای محلی، کینگ باید تصمیم بگیرد
[ترجمه ترگمان]با به بن بست رسیدن شورای محلی، پادشاه باید تصمیم بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Once again Congress and the president have deadlocked over the issue of welfare reform.
[ترجمه گوگل]بار دیگر کنگره و رئیس جمهور بر سر موضوع اصلاحات رفاهی به بن بست رسیده اند
[ترجمه ترگمان]یک بار دیگر کنگره و رئیس جمهور در مورد مساله اصلاحات رفاهی به بن بست رسیده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. But the panel deadlocked on manslaughter charges, with nine jurors favoring acquittal.
[ترجمه گوگل]اما هیئت در مورد اتهامات قتل غیرعمد به بن بست رسید و نه هیئت منصفه طرفدار تبرئه شدند
[ترجمه ترگمان]اما هیات منصفه در اتهامات قتل غیرعمد به تساوی رسید و ۹ نفر از اعضای هیات منصفه خواستار تبرئه وی شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The unity government was deadlocked on the international conference.
[ترجمه گوگل]حکومت وحدت ملی در کنفرانس بین المللی به بن بست رسیده بود
[ترجمه ترگمان]دولت اتحاد در کنفرانس بین المللی به تساوی رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The case ended in a deadlocked jury and a mistrial after King denied any personal knowledge of the scheme and blamed co-workers.
[ترجمه گوگل]پس از اینکه کینگ هرگونه اطلاع شخصی از این طرح را انکار کرد و همکاران را مقصر دانست، این پرونده با یک هیئت منصفه به بن بست و یک محاکمه نامناسب پایان یافت
[ترجمه ترگمان]پرونده در یک هیات منصفه به بن بست رسید و پس از اینکه کینگ هر گونه اطلاعات شخصی درباره این طرح را انکار کرد و همکاران را مقصر دانست، محاکمه نادرست صورت گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They were hopelessly deadlocked in almost total differences of opinionoutlook.
[ترجمه گوگل]آنها به طرز ناامیدانه ای در تقریباً کل اختلاف دیدگاه ها به بن بست رسیده بودند
[ترجمه ترگمان]آن ها نومیدانه در مجموع تفاوت های opinionoutlook به تساوی رسیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Both handle and bolt are automatically deadlocked against turning.
[ترجمه گوگل]هر دو دسته و پیچ به طور خودکار در برابر چرخش به بن بست می رسند
[ترجمه ترگمان]هر دو دستگیره و گلوله به طور اتوماتیک در مقابل برگشت قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• stalemated, brought to a standstill, at an impasse
if a situation is deadlocked, no agreement can be reached because neither side will give in at all.

پیشنهاد کاربران

“deadlocked” is an adjective that describes a situation where agreement in an argument cannot be reached because neither side will change its demands or accept any of the demands of the other side.
صفتی است که وضعیتی را توصیف می کند که در آن توافق در یک بحث امکان پذیر نیست زیرا هیچ یک از طرفین خواسته های خود را تغییر نمی دهند یا هیچ یک از خواسته های طرف مقابل را نمی پذیرند.
...
[مشاهده متن کامل]

The negotiations have been deadlocked for weeks.
The jury was deadlocked and could not reach a verdict.
The two sides are deadlocked over the issue of funding.
The talks have been deadlocked since the beginning.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/deadlocked
بی سرانجام

بپرس