deactivation


معنی: بی اثر سازی
معانی دیگر: بی اثر سازی

جمله های نمونه

1. the president ordered the deactivation of two armored brigades
رییس جمهور دستور انحلال دو تیپ زرهی را صادر کرد.

2. The MS may initiate activation or deactivation of PDP contexts while in STANDBY state.
[ترجمه گوگل]MS ممکن است فعال یا غیرفعال کردن زمینه های PDP را در حالت STANDBY آغاز کند
[ترجمه ترگمان]MS ممکن است فعال سازی یا غیر فعال سازی زمینه های PDP را آغاز کند، در حالی که در حالت standby
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In this paper the deactivation of Y-type zeolite catalyst has been studied in theoretical and experimental aspects.
[ترجمه گوگل]در این مقاله غیرفعال سازی کاتالیزور زئولیت نوع Y در جنبه های نظری و تجربی مورد بررسی قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]در این مقاله، غیر فعال سازی کاتالیزگر نوع Y نوع Y در جنبه های نظری و تجربی مورد مطالعه قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In accordance with the cause of deactivation of methanation catalyst, a summary of heating up, reduction and test run of J107 catalyst is introduced.
[ترجمه گوگل]با توجه به علت غیرفعال شدن کاتالیزور متاناسیون، خلاصه ای از گرم کردن، کاهش و اجرای آزمایشی کاتالیست J107 معرفی شده است
[ترجمه ترگمان]مطابق با علت غیر فعال سازی کاتالیزگر methanation، خلاصه ای از روش گرمایش، کاهش و اجرای آزمون کاتالیست J۱۰۷ معرفی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Investigation was made on activity variance and deactivation of reforming catalyst.
[ترجمه گوگل]بررسی واریانس فعالیت و غیرفعال سازی کاتالیست اصلاح کننده انجام شد
[ترجمه ترگمان]تحقیق بر روی واریانس فعالیت و غیر فعال سازی کاتالیزگر در حال انجام است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The paper studies the enzyme catalytic kinetics and deactivation kinetics of nitrile hydratase in the type of free cel
[ترجمه گوگل]این مقاله سینتیک کاتالیزوری آنزیمی و سینتیک غیرفعال‌سازی نیتریل هیدراتاز را در نوع سلول آزاد مورد مطالعه قرار می‌دهد
[ترجمه ترگمان]سینتیک catalytic آنزیم و سینتیک نسبتا غیر فعال سازی نیتریل در نوع of آزاد مورد مطالعه قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The deactivation of the catalyst of furfural decarbonylation is mainly due to carbon deposition attached to the catalyst surface, it leads to the active site embedded, so the catalyst losed activity.
[ترجمه گوگل]غیرفعال شدن کاتالیزور دکربونیلاسیون فورفورال عمدتاً به دلیل رسوب کربن متصل به سطح کاتالیزور است، منجر به جاسازی محل فعال می شود، بنابراین کاتالیزور فعالیت خود را از دست می دهد
[ترجمه ترگمان]غیر فعال سازی کاتالیزگر of decarbonylation عمدتا به علت رسوب کربن متصل به سطح کاتالیست است، که به محل فعال تعبیه شده، بنابراین فعالیت کاتالیتیک فعال می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. After deactivation due to coking, catalyst could be regenerated by in-situ regeneration so as to reduce producing cost.
[ترجمه گوگل]پس از غیرفعال شدن به دلیل کک کردن، کاتالیزور می تواند با بازسازی درجا بازسازی شود تا هزینه تولید کاهش یابد
[ترجمه ترگمان]بعد از غیرفعال شدن به دلیل غیر فعال سازی، کاتالیزور ممکن است با تجدید ساختار در محل ایجاد شود تا هزینه تولید کاهش یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The deactivation kinetics for the vapor-phase disproportionation of toluene over mordenite catalyst has been studied by using a combined unit of micro-reactor under pressure and gas chromatography.
[ترجمه گوگل]سینتیک غیرفعال‌سازی برای عدم تناسب فاز بخار تولوئن بر کاتالیزور موردنیت با استفاده از واحد ترکیبی میکرو راکتور تحت فشار و کروماتوگرافی گازی مورد مطالعه قرار گرفته‌است
[ترجمه ترگمان]سینتیک غیر فعال سازی برای the فاز بخار of بر روی کاتالیست mordenite با استفاده از یک واحد ترکیبی از رآکتور کوچک تحت فشار و کروماتوگرافی گازی مورد مطالعه قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This will be required if instrumentation or deactivation of some validation is required for testing.
[ترجمه گوگل]در صورت نیاز به ابزار دقیق یا غیرفعال کردن برخی از اعتبار سنجی برای آزمایش، این مورد ضروری است
[ترجمه ترگمان]این امر در صورتی مورد نیاز خواهد بود که ابزار دقیق یا غیر فعال سازی برخی اعتبار سنجی برای آزمایش لازم باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Choosing new carriers of drugs to solve the deactivation of cordycepin has become an important direction.
[ترجمه گوگل]انتخاب حامل های جدید داروها برای حل غیرفعال کردن کوردیسپین به یک جهت مهم تبدیل شده است
[ترجمه ترگمان]انتخاب حاملان جدید مواد مخدر جهت حل غیر فعال سازی of به یک جهت مهم تبدیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Deactivation is not found during the ion exchange by using molten potassium nitrite.
[ترجمه گوگل]در طی تبادل یونی با استفاده از نیتریت پتاسیم مذاب غیرفعال نمی شود
[ترجمه ترگمان]deactivation در طول تبادل یونی با استفاده از جایگزینی پتاسیم molten یافت نمی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The deactivation of hydrogenation catalyst of 3 - hydroxy propionic aldehyde was studied.
[ترجمه گوگل]غیرفعال سازی کاتالیزور هیدروژناسیون 3-هیدروکسی پروپیونیک آلدهید مورد مطالعه قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]غیر فعال سازی کاتالیست های هیدروژناسیون ۳ - هیدروکسی propionic aldehyde مورد مطالعه قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The causes for deactivation of the catalysts for liquid-phase hydrogenation of furfural to furfurol were investigated by means of XRF, XRD and SEM.
[ترجمه گوگل]علل غیرفعال کردن کاتالیزورهای هیدروژناسیون فاز مایع فورفورال به فورفورول با استفاده از XRF، XRD و SEM مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]علت غیر فعال سازی کاتالیست ها برای هیدروژناسیون فاز مایع of به furfurol، بوسیله XRD، XRD و SEM مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Coke deactivation of alkylation catalyst exhibited independent deactivation mechanism basically in supercritical phase.
[ترجمه گوگل]غیرفعال‌سازی کک کاتالیزور آلکیلاسیون مکانیسم غیرفعال‌سازی مستقل را اساساً در فاز فوق بحرانی نشان داد
[ترجمه ترگمان]- غیر فعال سازی کاتالیزور آلکیلاسیون، مکانیزم غیر فعال سازی مستقل را اساسا در مرحله بحرانی به نمایش می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بی اثر سازی (اسم)
deactivation

تخصصی

[نساجی] خنثی سازی - بی اثرسازی - غیر فعال نمودن
[پلیمر] کاستن فعالیت

انگلیسی به انگلیسی

• process of rendering ineffective

پیشنهاد کاربران

خاموش
deactivation ( خوردگی )
واژه مصوب: غیرفعال سازی
تعریف: فرایند زدودن اجزای فعال از یک محیط خورنده برای کاهش میزان خورندگی محیط |||متـ . واکنانش

بپرس