de jure

/ˈdiːˈdʒʊr//dəˈdʒʊr/

معنی: حق قانونی، بطور قانونی
معانی دیگر: (حقوق) قانونا، قانونی (در مقابل عملی یا عملا: de facto)، حق، حق قانونی، مشروع، بطورقانونی

جمله های نمونه

1. The Synod's declarations prevailed de jure but not de facto in the Roman Catholic Church down to the Reformation era.
[ترجمه گوگل]اعلامیه های اتحادیه در کلیسای کاتولیک رومی تا دوران اصلاحات به طور رسمی، اما نه عملاً غالب بود
[ترجمه ترگمان]اعلامیه شورای کلیسای کاتولیک در کلیسای کاتولیک رومی تا عصر اصلاح دینی به رسمیت شناخته نشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The President aims to create a de jure one-party state.
[ترجمه گوگل]هدف رئیس جمهور ایجاد یک دولت تک حزبی قانونی است
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور قصد دارد یک دولت تک حزبی را ایجاد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He held power de jure and de facto .
[ترجمه گوگل]او قدرت را دژوره و بالفعل در دست داشت
[ترجمه ترگمان]او حق قانونی و غیر رسمی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In the South, the de jure segregation of the past has been readily admitted, and even lauded, by segregationists.
[ترجمه گوگل]در جنوب، جداسازی قانونی گذشته به آسانی توسط جداسازی‌طلبان پذیرفته شده و حتی مورد ستایش قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]در جنوب، جدایی مشروع گذشته به آسانی پذیرفته شده است و حتی مورد تحسین segregationists قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. De jure censorship is an unquestioned evil in itself.
[ترجمه گوگل]سانسور قانونی به خودی خود شری بی چون و چرا است
[ترجمه ترگمان]سانسور به خودی خود یک شیطان بی چون و چرا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Though the king de jure retained the Mandate of Heaven, de facto the title held no real power.
[ترجمه گوگل]اگرچه پادشاه به طور رسمی فرمان بهشت ​​را حفظ کرد، اما عملاً این عنوان قدرت واقعی نداشت
[ترجمه ترگمان]با آنکه پادشاه حکم بهشت را حفظ کرده بود، اما این حکم هیچ قدرت واقعی نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This meant Taipei would not seek de jure independence through means including changing the name of the island or holding a referendum on sovereignty-related matters.
[ترجمه گوگل]این بدان معناست که تایپه به دنبال استقلال قانونی از طریق ابزارهایی از جمله تغییر نام جزیره یا برگزاری همه پرسی در مورد مسائل مربوط به حاکمیت نیست
[ترجمه ترگمان]این بدین معنا بود که تایپه به معنی تغییر نام جزیره یا برگزاری رفراندوم در مورد مسائل مربوط به استقلال، به دنبال استقلال مشروع نمی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Which branch of government determines who has sovereignty de jure over a piece of land?
[ترجمه گوگل]کدام شاخه از حکومت تعیین می کند که چه کسی به طور رسمی بر یک قطعه زمین حاکمیت دارد؟
[ترجمه ترگمان]کدام شاخه از دولت تعیین می کند که چه کسی حق قانونی بر یک قطعه زمین را دارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Managing state affairs de jure and by benevolent rule reflects the great progress and perfection in the administrative theory.
[ترجمه گوگل]اداره امور دولتی به صورت قانونی و با قاعده خیرخواهانه بیانگر پیشرفت و کمال عظیم در نظریه اداری است
[ترجمه ترگمان]مدیریت امور کشوری حق قانونی و قانون خیرخواهی عبارت است از پیشرفت بزرگ و کمال در نظریه اجرایی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It takes quite a long process for de jure equality to be transformed into de facto equality. There is a lot more for us to do.
[ترجمه گوگل]برای تبدیل برابری قانونی به برابری بالفعل، فرآیند بسیار طولانی طول می‌کشد کارهای بیشتری برای انجام دادن ما وجود دارد
[ترجمه ترگمان]یک فرآیند طولانی طول می کشد تا تساوی حق قانونی به تساوی غیر رسمی تبدیل شود کاره ای زیادی هست که باید انجام دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He was de jure prime minister, but de facto president.
[ترجمه گوگل]او بالفعل نخست وزیر بود، اما بالفعل رئیس جمهور بود
[ترجمه ترگمان]او به عنوان نخست وزیر منصوب شد، اما به عنوان رئیس جمهور موقت منصوب شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. States shall ensure that de facto and de jure discrimination on the above grounds is prohibited and that all persons, including refugees and displaced persons, are considered equal before the law.
[ترجمه گوگل]کشورها باید اطمینان حاصل کنند که تبعیض عملی و قانونی بر اساس دلایل فوق ممنوع است و همه افراد، از جمله پناهندگان و آوارگان، در برابر قانون برابر تلقی می شوند
[ترجمه ترگمان]کشورها باید تضمین نمایند که تبعیض بالقوه و غیر مجاز در زمینه های فوق ممنوع است و تمام افراد، از جمله پناهندگان و آوارگان، برابر قانون در نظر گرفته می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He is the de jure owner of the property.
[ترجمه گوگل]او مالک قانونی ملک است
[ترجمه ترگمان]او صاحب حق قانونی ملک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The country has de facto independence now, and it will soon be recognized de jure by the world's governments.
[ترجمه گوگل]این کشور در حال حاضر دارای استقلال عملی است و به زودی توسط دولت های جهان به رسمیت شناخته خواهد شد
[ترجمه ترگمان]این کشور اکنون استقلال بالقوه دارد و به زودی توسط دولت های جهان به رسمیت شناخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حق قانونی (صفت)
de jure

بطور قانونی (قید)
truly, de jure

تخصصی

[برق و الکترونیک] رسمی
[حقوق] بطور قانونی و مشروع، حقأ، قانونی، قانونأ

انگلیسی به انگلیسی

• (latin) by right, rightfully, by law (law)

پیشنهاد کاربران

adjective [ before noun], adverb formal
De jure is a Latin phrase that means “having a right or existence as stated by law”. It is often used to
describe something that is legal or official.
صفت ( قبل از اسم ) ، قید، رسمی
...
[مشاهده متن کامل]

De jure یک عبارت لاتین است به معنای "داشتن حق یا وجود، مطابق قانون است". اغلب برای توصیف چیزی که قانونی یا رسمی است استفاده می شود.
de jure independence
de jure marriage
de jure actionable
Politically, it is still recognised – de facto if not de jure – as the only entity exercising control over what remains of the heavily damaged civilian structures in the Gaza Strip.
The ruling invalidated de jure segregation in public schooling.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/de-jure
در حقوق بین الملل:
de facto: شناسایی بالفعل/ شناسایی موقت
de jure: شناسایی قانونی/ شناسایی دائمی
قانوناً
حق قانونی

بپرس