day to day


روزانه، روز به روز، روزمره

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: occurring daily; routine.
مشابه: practical, quotidian

- my day-to-day responsibilities
[ترجمه گوگل] مسئولیت های روزمره من
[ترجمه ترگمان] مسئولیت های من به روز
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: providing only for the present day's needs or desires.

- He took a day-to-day approach to managing the company.
[ترجمه سید عباس حسینی] او رویکردی روزمره ( روز به روز ) برای مدیریت شرکت پیش گرفت. ( برداشت من از معنی این جمله اینه که : یعنی اهداف بلند مدت برای شرکت نداشت و روز به روز شرکت رو جلو می برد و هر چه پیش آید خوش آید بود )
|
[ترجمه گوگل] او رویکردی روزمره برای مدیریت شرکت داشت
[ترجمه ترگمان] او یک روش یک روزه را برای مدیریت شرکت به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• happening on a daily basis, continually occurring
day-to-day means happening every day as part of ordinary life.

پیشنهاد کاربران

🔸 معادل فارسی:
روزمره / روزانه / جاری / معمولی
در زبان محاوره ای:
کارای هر روز، زندگی روزمره، برنامه ی روزانه، چیزای معمولی
________________________________________
🔸 تعریف ها:
1. ( رفتاری – توصیفی ) :
...
[مشاهده متن کامل]

اشاره به فعالیت ها، وظایف یا شرایطی که به صورت روزانه و مداوم انجام می شن
مثال: Her day - to - day responsibilities include answering emails and managing schedules.
وظایف روزمره ش شامل پاسخ دادن به ایمیل ها و مدیریت برنامه هاست.
2. ( زندگی شخصی – اجتماعی ) :
برای توصیف سبک زندگی یا اتفاقاتی که در جریان عادی زندگی رخ می دن
مثال: I’m just dealing with day - to - day stuff.
فقط دارم با کارای روزمره سر و کله می زنم.
3. ( سازمانی – مدیریتی ) :
برای تفکیک بین وظایف اجرایی روزانه و تصمیم گیری های بلندمدت یا استراتژیک
مثال: The CEO doesn’t handle day - to - day operations.
مدیرعامل درگیر کارهای اجرایی روزمره نیست.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
daily – routine – everyday – regular – ongoing – habitual – operational

روزانه. روز به روز. روزمره
مثال:
the day - to - day administration of the company
مدیریت روزمره شرکت
این کلمه صفت هستش به معنای
روزمره ، روزانه ، هر روزه
نکته ، همه روزه معنی مناسبی واسه این کلمه نیس ، بجاش میشه از everyday استفاده کرد
هر روزه
همه روزه
daily
regularly occurring
occurring on a routine or daily basis
routine
everyday
روزمره