1. day after tomorrow
پس فردا
2. day by day, i am falling more in love with you
هر روز که می گذرد بیشتر عاشقت می شوم.
3. day of reckoning
روز رسیدگی،سر پل خر بگیری
4. day after day
دایما،یک روز پس از روز دیگر
5. day and night (or night and day)
شب و روز،بدون وقفه
6. day by day
روز به روز،کم کم
7. day in, day out
(در مورد چیزهای ملال آور) هرروزه،یکنواخت
8. day of reckoning
روز جزا،روز رسیدگی
9. day off
روز بیکاری،روز تعطیل
10. a day of infamy
روز ننگ آمیز
11. all day
همه ی روز
12. all day a woodpecker was pecking at an electric post
در تمام روز یک دارکوب به تیر برق نوک می زد.
13. all day he basked in the sun
تمام روز حمام آفتاب گرفت.
14. all day long
همه ی روز
15. all day they pounded the pavement trying to find work
تمام روز در جستجوی کار با مشقت خیابان ها را گز می کردند.
16. every day
هر روز
17. every day except sunday, the soldiers messed together
به جز یکشنبه ها سربازان هر روز با هم خوراک می خوردند.
18. every day he rose in his superiors' esteem
احترام او هر روز نزد مافوق هایش بیشتر می شد.
19. every day the boys came to harry the girls
پسران هر روز می آمدند که مزاحم دخترها شوند.
20. one day he is friendly; the next day he is remote
یک روز رفتارش دوستانه است و روز بعد سرد و بیگانه.
21. one day in a public bath, an aromatic paste. . .
گلی خوشبوی در حمام روزی. . .
22. one day in khordad
روزی در خرداد ماه
23. one day in the near future
روزی در آینده ی نزدیک
24. one day my father chastised me with his belt
یک روز پدرم مرا با کمربندش ادب کرد.
25. prompt day
روز وعده،روز ضرب الاجل
26. rubric day
روز تعطیل (که در تقویم با حروف قرمز می نویسند)
27. some day i will get even with them!
روزی به آنها تلافی خواهم کرد!
28. some day your ideas too will have their day in court
روزی نوبت ارائه ی عقاید تو هم فراخواهد رسید.
29. that day it was devilishly hot
آن روز بی اندازه گرم بود.
30. that day was his moment of glory
آن روز هنگام افتخار او بود.
31. the day is declining
روز در حال پایان است.
32. the day of his martyrdom
روز شهادت او
33. the day of retribution
روز دادرسی (قیامت)
34. the day they crucified jesus
روزی که حضرت عیسی را مصلوب کردند
35. the day wanes and darkness spreads
روز نزدیک به پایان است و تاریکی گسترده می شود.
36. the day was about to break when we left
وقتی عزیمت کردیم بامداد داشت فرا می رسید (روز در شرف آغاز بود).
37. the day when souls will become embodied again
روزی که ارواح دوباره تندار خواهند شد (به تن های خود حلول خواهند کرد).
38. the day when the dead resurrect
آن روزی که مردگان رستاخیز کنند
39. the day when the downtrodden farmers took up arms
روزی که کشاورزان ستم دیده سلاح برگرفتند
40. what day is today?
امروز چه روزی است ؟
41. any day now
به زودی،همین روزها
42. from day to day
1- از روزی به روز دیگر 2- بدون فکر آتیه،بدون امید،بدون پس انداز
43. one day (or some day or one of these days)
روزی
44. one day at a time
کم کم،به تدریج،روز به روز
45. this day (or tomorrow, etc) week
(انگلیس) یک هفته از امروز (یا فردا و غیره)
46. a balmy day
روز زیبا،روز خوش
47. a breezy day
روزی پر نسیم
48. a clear day
روز روشن،روز آفتابی
49. a cold,gusty day
روز سرد پر باد
50. a filthy day in which i didn't see the sun
روز گندی که در آن روی خورشید را ندیدم
51. a fine day
یک روز عالی
52. a foggy day
روز مه آلود
53. a meatless day
روز پرهیز از گوشت
54. a nice day
یک روز خوب
55. a productive day
یک روز موفقیت آمیز
56. a quiet day at the stock exchange
یک روز کم معامله در بازار سهام
57. a school day is divided into five periods
یک روز تحصیلی به پنج بخش تقسیم می شود.
58. a still day in may
روزی بی باد در ماه مه
59. a sulky day
یک روز دلگیر
60. a sunny day
یک روز آفتابی
61. a warm day
یک روز گرم
62. a wet day
یک روز بارانی
63. a windy day
یک روز پر باد
64. a work(ing) day and a holiday
روز کار و روز تعطیل
65. a working day
روز کار (در برابر روز تعطیل)
66. alternation of day and night
وارگی (تناوب) شب و روز
67. an evil day
روز شوم
68. an ordinary day
یک روز معمولی
69. every second day
یک روز درمیان