اسم ( noun )
• (1) تعریف: the first daylight in the morning, or the time at which it occurs.
• مترادف: cockcrow, daybreak, light, morn, morning, sunrise, sunup
• متضاد: nightfall, sunset
• مشابه: daylight, prime, twilight
• مترادف: cockcrow, daybreak, light, morn, morning, sunrise, sunup
• متضاد: nightfall, sunset
• مشابه: daylight, prime, twilight
• (2) تعریف: the first appearance or beginning of something long-lasting.
• مترادف: advent, birth
• متضاد: end, twilight
• مشابه: appearance, arrival, aurora, beginning, commencement, emergence, genesis, germ, inception, morning, onset, outset, rise, start
• مترادف: advent, birth
• متضاد: end, twilight
• مشابه: appearance, arrival, aurora, beginning, commencement, emergence, genesis, germ, inception, morning, onset, outset, rise, start
- The dawn of the new century.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: dawns, dawning, dawned
حالات: dawns, dawning, dawned
• (1) تعریف: to start to become light in the morning.
• مشابه: begin, brighten, commence, lighten
• مشابه: begin, brighten, commence, lighten
- The day dawned bright and clear.
[ترجمه S.R] روز سپیده دم بود و هوا روشن و تمیز بود|
[ترجمه سمی] سپیده دم تمیز و درخشان بود.|
[ترجمه گوگل] روز روشن و روشن طلوع کرد[ترجمه ترگمان] روز روشن و روشن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to start to grow; begin to develop.
• مشابه: appear, arise, begin, come, commence, originate, rise, set in, start
• مشابه: appear, arise, begin, come, commence, originate, rise, set in, start
- A new age dawned with the invention of the printing press.
[ترجمه گوگل] عصر جدیدی با اختراع ماشین چاپ آغاز شد
[ترجمه ترگمان] عصر جدیدی با اختراع دستگاه چاپ آغاز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] عصر جدیدی با اختراع دستگاه چاپ آغاز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to come into one's mind as something newly realized or understood.
• مشابه: come to, hit, occur to, strike
• مشابه: come to, hit, occur to, strike
- Has it ever dawned on you that you could be wrong?
[ترجمه گوگل] آیا تا به حال متوجه شده اید که ممکن است اشتباه کنید؟
[ترجمه ترگمان] تا حالا به ذهنت خطور کرده که ممکنه اشتباه کرده باشی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] تا حالا به ذهنت خطور کرده که ممکنه اشتباه کرده باشی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- It never dawned on me that we could solve the problem in that way.
[ترجمه گوگل] هیچ وقت فکر نمی کردم که بتوانیم مشکل را از این طریق حل کنیم
[ترجمه ترگمان] هرگز به ذهنم خطور نکرد که بتوانیم این مشکل را به این روش حل کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] هرگز به ذهنم خطور نکرد که بتوانیم این مشکل را به این روش حل کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- We'd been arguing for some time when it finally dawned that we were saying essentially the same thing.
[ترجمه گوگل] مدتی بود که با هم دعوا می کردیم که بالاخره معلوم شد که اساساً همین را می گوییم
[ترجمه ترگمان] مدتی بود که بحث می کردیم، اما بالاخره معلوم شد که ما در اصل همین حرف را می زنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] مدتی بود که بحث می کردیم، اما بالاخره معلوم شد که ما در اصل همین حرف را می زنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید