date

/ˈdeɪt//deɪt/

معنی: تاریخ، خرما، زمان، ملاقات، نخل، درخت خرما، تاریخ گذاشتن، تاریخ گذاردن، مدت معین کردن
معانی دیگر: تاریخ (که روی چیزی ذکر می شود)، گاه، زمان وقوع، (جمع) تاریخ زاد و مرگ (تولد و وفات)، وعده ی ملاقات (به ویژه با فردی از جنس مخالف)، رانده وو، قرار، (پسر یا دختر) طرف ملاقات، دوست پسر (یا دختر)، طرف، تاریخ گذاشتن (روی نامه و غیره)، (برای چیزی) تاریخ تعیین کردن، سالخورده به نظر آمدن، کهنه به نظر آمدن، از مد افتاده کردن، قدیمی بودن، (با فردی از جنس مخالف) بیرون رفتن، وعده ی ملاقات گذاشتن، (معمولا با: from) از زمان بخصوصی آغاز شدن، رطب، تاری  گذاشتن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
عبارات: out of date, up to date
(1) تعریف: a specific day or point in time, usu. described by indicating the month, day, and year.
مشابه: day, time

- The date of his birth was April 1, 1988.
[ترجمه ............] تاریخ تولد او 1 آوریل 1988 بود.
|
[ترجمه گوگل] تاریخ تولد او 1 آوریل 1988 بود
[ترجمه ترگمان] تاریخ تولد او ۱ آوریل ۱۹۸۸ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Do you know what happened on this date in history?
[ترجمه ب گنج جو] اطلاع دارین این روز در تاریخ مصادف با چه واقعه ای است؟
|
[ترجمه گوگل] آیا می دانید در این تاریخ در تاریخ چه گذشت؟
[ترجمه ترگمان] میدونی تو تاریخ این تاریخ چه اتفاقی افتاد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the time period that surrounds something.
مشابه: age, day, epoch, era, period, time

- Wooden toys of this date are rare and highly valued.
[ترجمه محمدهادی علیخانی] اسباب چوبی این زمان با ارزش بودند و پیدا کردنشان آسان نبود
|
[ترجمه گوگل] اسباب بازی های چوبی این تاریخ کمیاب بوده و از ارزش بالایی برخوردار است
[ترجمه ترگمان] اسباب بازی های چوبی این تاریخ نادر و با ارزش هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: a scheduled appointment.

- I have a date with my son's teacher tomorrow to talk about his falling grades.
[ترجمه گوگل] من فردا با معلم پسرم قرار ملاقات دارم تا در مورد نمرات پایین او صحبت کنیم
[ترجمه ترگمان] فردا قرار ملاقاتی با معلم پسرم دارم که در مورد نمرات سقوط او صحبت کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Let's make a date to have coffee next week.
[ترجمه گوگل] بیا هفته بعد قرار بگذاریم تا قهوه بخوریم
[ترجمه ترگمان] بگذارید یک قرار بگذاریم که هفته آینده قهوه داشته باشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I can't make it tomorrow because I have an important lunch date.
[ترجمه گوگل] من نمی توانم فردا به آنجا برسم زیرا یک قرار ناهار مهم دارم
[ترجمه ترگمان] فردا نمی توانم این کار را بکنم چون قرار ناهار مهمی دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: an appointment to meet for a social event with a person with whom one has a romantic interest.
مشابه: appointment, assignation, engagement, meeting, rendezvous, tryst

- I like him, but I haven't gone out on a date with him yet.
[ترجمه گوگل] من او را دوست دارم، اما هنوز با او قرار ملاقات نرفته ام
[ترجمه ترگمان] من دوستش دارم، اما هنوز با اون بیرون نرفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Are you going to ask her for a date?
[ترجمه Noyan] کی میخوای باهاش قرار بزاری
|
[ترجمه گوگل] آیا قرار است از او برای قرار ملاقات بخواهید؟
[ترجمه ترگمان] می خوای باه اش قرار بذاری؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(5) تعریف: a person who accompanies one to a social event, esp. a person of the opposite sex.

- Aren't you going to introduce me to your date?
[ترجمه مرضیه خدامی] نمیخوای منو به دوستت ( پارتنرت ) معرفی کنی؟
|
[ترجمه گوگل] قرار نیست قرارت را به من معرفی کنی؟
[ترجمه ترگمان] نمی خوای منو به قرارت معرفی کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Everyone is expected to bring a date to the party.
[ترجمه مرضیه خدامی] انتظار میره همه یه پارتنر به مهمونی بیارند
|
[ترجمه گوگل] از همه انتظار می رود که یک تاریخ برای مهمانی بیاورند
[ترجمه ترگمان] انتظار می رود که هر کسی قرار ملاقاتی برای این حزب داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: dates, dating, dated
(1) تعریف: to write or print the date on (a letter or other document).

- Date your letter near the top of the page on the right.
[ترجمه گوگل] تاریخ نامه خود را نزدیک بالای صفحه در سمت راست قرار دهید
[ترجمه ترگمان] قرار دادن نامه شما در بالای صفحه سمت راست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Don't forget to date your check.
[ترجمه عادل] فراموش نکنید که موعد چک خود را تعین کنید.
|
[ترجمه گوگل] تاریخ چک خود را فراموش نکنید
[ترجمه ترگمان] فراموش نکن با چک کردن تو قرار بذاری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to determine the date of (a document, artifact, or the like).
مشابه: carbon-date

- The scientists dated the ancient pieces of pottery using new techniques.
[ترجمه گوگل] دانشمندان با استفاده از تکنیک های جدید قدمت قطعات باستانی سفال را تعیین کردند
[ترجمه ترگمان] دانشمندان با استفاده از تکنیک های جدید به قطعات باستانی کوزه گری اشاره کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to have a romantic or potentially romantic social engagement or engagements with.
مشابه: court, escort, see

- How long have you been dating her?
[ترجمه گوگل] چند وقته باهاش ​​قرار گذاشتی؟
[ترجمه ترگمان] چند وقته باه اش قرار میذاری؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: datable (dateable) (adj.), dater (n.)
(1) تعریف: to be of a specific time.
مشابه: belong to, come from, originate

- This antique clock dates from the 1860s.
[ترجمه گوگل] این ساعت عتیقه مربوط به دهه 1860 است
[ترجمه ترگمان] این ساعت قدیمی از دهه ۱۸۶۰ آغاز می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to lose currency or fashion.
مترادف: obsolesce

- These fashions have dated and are rarely seen now.
[ترجمه گوگل] این مدها قدمت دارند و اکنون به ندرت دیده می شوند
[ترجمه ترگمان] این مده ای تاریخ به ندرت دیده می شوند و بندرت دیده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to have romantic or potentially romantic social engagements.
مشابه: romance

- Two years after his wife died, he slowly began to date again.
[ترجمه گوگل] دو سال پس از مرگ همسرش، او آرام آرام دوباره شروع به قرار گذاشت
[ترجمه ترگمان] دو سال پس از مرگ همسرش به آرامی با او قرار گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He thinks his daughter is too young to date.
[ترجمه عادل] او فکر می کند که دخترش برای قرار گذاشتن خیلی جوان است.
|
[ترجمه گوگل] او فکر می کند دخترش برای قرار ملاقات خیلی کوچک است
[ترجمه ترگمان] او فکر می کند که دخترش بسیار جوان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I didn't know you two were dating!
[ترجمه گوگل] من نمیدونستم شما دوتا با هم قرار میدید!
[ترجمه ترگمان] نمی دونستم شما دوتا با هم قرار میذارین!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: the edible fruit of the date palm tree of the Middle East.

جمله های نمونه

1. date of birth
تاریخ تولد

2. date of purchase
تاریخ خرید

3. date palm
نخل خرما

4. no date was stated in your invitaion
در دعوت نامه ی شما تاریخ قید نشده بود.

5. the date of his death corresponds with my birthday
تاریخ مرگ او با زادروز من مقارن است.

6. the date of publication
تاریخ چاپ

7. the date of the letter was not legible
تاریخ نامه خوانا نبود.

8. the date of the meeting is still undecided
تاریخ جلسه هنوز تعیین نشده است.

9. the date of the next launch of the space vehicle
تاریخ پرتاب بعدی سفینه فضایی

10. the date of the next meeting will be determined tomorrow
تاریخ جلسه ی بعدی فردا تعیین خواهد شد.

11. the date of their wedding has not been recorded anywhere
تاریخ ازدواج آنها در جایی ثبت نشده است.

12. due date
موعد،تاریخ مقرر

13. to date
تا این تاریخ،تا کنون،تا حالا

14. a definite date
تاریخ معین

15. a dinner date
قرار شام

16. a firm date for the meeting
تاریخ قطعی برای ملاقات

17. an important date in iran's sporting calendar
تاریخ مهمی در فهرست رویدادهای ورزشی ایران

18. the meeting's date is still unsettled
تاریخ جلسه هنوز معین نشده است.

19. the official date of this dictionary's publication
تاریخ اعلام شده ی نشر این فرهنگ

20. what's the date today?
امروز چه تاریخی است ؟ تاریخ امروز چیست ؟

21. out of date
قدیمی،از مد افتاده،منسوخ،غیرمتداول،کهنه

22. up to date
(مطابق) آخرین روش یا مد،امروزی،باب روز،نو آگاه (به جدیدترین رویدادها و پیشرفت ها)

23. at a future date
در آینده

24. at a given date
در تاریخ معین

25. at a later date
در یک وقت دیگر (تاریخ بعدی)

26. he advanced the date of his trip by one week
تاریخ سفر خود را یک هفته جلو انداخت.

27. they erased the date on the document and inserted a false one
آنان تاریخ روی سند راپاک کردند و یک تاریخ جعلی به جای آن نوشتند.

28. to fix the date of a wedding
تاریخ ازدواج را تعیین کردن

29. what is the date on this coin?
تاریخ این سکه چیست ؟ این سکه کی ضرب شده ؟

30. who was your date last night?
دیشب با کدام دختر قرار داشتی ؟

31. do you remember the date of her arrival?
آیا تاریخ ورود او را به یاد داری ؟

32. manuscript of a low date
نسخه ی خطی سنوات اخیر

33. the uncertainty about the date of ferdowsi's birth
محرز نبودن تاریخ تولد فردوسی

34. what will be the date of the funeral?
کفن و دفن او چه تاریخی خواهد بود؟

35. i am not up to date on that subject
درباره ی آن موضوع آخرین اطلاعات را ندارم.

36. they have not been able to date these old jugs yet
هنوز نتوانسته اند تاریخ این کوزه های قدیمی را تعیین کنند.

37. he has never been out on a date with a girl
او هرگز با دختری بیرون نرفته است.

38. the contract is effective as of the date of signature
قرارداد از تاریخ امضا به بعد معتبر است.

39. the roman era was computed from the date when rome was supposedly founded
تقویم رومی از زمان فرضی بنیادگذاری روم آغاز می شد.

40. the letter was on the desk but its date and signature had been deleted
نامه روی میز بود ولی تاریخ و امضای آن حذف شده بود.

مترادف ها

تاریخ (اسم)
era, history, date

خرما (اسم)
date, date palm

زمان (اسم)
time, period, moment, date, epoch

ملاقات (اسم)
meeting, encounter, date

نخل (اسم)
palm, date

درخت خرما (اسم)
date

تاریخ گذاشتن (فعل)
date

تاریخ گذاردن (فعل)
date

مدت معین کردن (فعل)
date

تخصصی

[کامپیوتر] فرمان DATE
[حقوق] (قید کردن) تاریخ

انگلیسی به انگلیسی

• day month and year according to the calendar; interview, meeting; fruit of a date palm tree
write a date on; apply a date to; go out with a person of the opposite sex
a date is a particular day, for example 7th june 1990, or year, for example 1066.
when you date something, you give the date when it began or was made.
when you date a letter or a cheque, you write the day's date on it.
at a particular date means at a particular time or stage.
if something dates, it goes out of fashion.
a date is also an appointment to meet someone or go out with them, especially someone of the opposite sex.
your date is someone of the opposite sex that you have a date with; used in american english.
if you are dating someone of the opposite sex, you go out regularly with them; used in american english.
a date is also a small, sticky dark brown fruit. dates grow on palm trees.
see also out of date, up-to-date, dated.
if something dates back to a particular time, it started or was made then.
if something dates from a particular time, it started or was made at that time.

پیشنهاد کاربران

قرار
دیدار. . . قرار
تاریخ
مثال: Can you remember the date of our anniversary?
می توانی تاریخ سالگرد ما را به خاطر بیاوری؟
واژه هایی پارسی همچون دیدار و بهمرسی برای واژه های دیت/ملاقات/قرار و. . . داریم
درج یا ثبت تاریخ ( به عنوان فعل )
دوست پسر یا دوست دختر.
خرما ( تمر ) Date
نام علمی Phoenix dactylitera
🥜 نام انواع آجیل و خشکبار به انگلیسی:
✅ nuts = آجیل
✅ almond = بادام درختی
✅️ peanut / ground nut ( British ) = بادام زمینی
✅ cashew / cashew nut = بادام هندی
✅ walnut = گردو
...
[مشاهده متن کامل]

✅ hazelnut ( British ) / filbert ( American ) = فندق
✅ pistachio = پسته
✅ sunflower seeds = تخمه آفتاب گردان
✅ pumpkin seed / pepita = تخمه کدو
✅ chickpea ( British ) / garbanzo ( American ) / garbanzo bean ( American ) = نخود
✅ raisin = کشمش
✅ date = خرما
✅ flaxseed = تخم کتان، بذر کتان
✅ poppy seed = دانه خشخاش، شادانه
✅ sesame seed = دانه کنجد
✅ pine nut / pine kernel ( British ) = چلغوز، دانه صنوبر
✅ roasted watermelon seed = تخمه ژاپنی
✅ chestnut = شاه بلوط

تاریخ. زمان. وقت. هیس طوری
تاریخ، زمان ، هیس طوری
وقتی میبینید معنی خرما یا قرار عاشقانه رو کسی نوشته دیگه شما چرا مینویسید . اگر معنی بهتری ازش میدئنید بنویسید .
این کلمه به معنی از مد افتادن هم هست technological devices date quickly
ژوان . قرار عاشقانه دیدار عاشقانه
Date
هنگامه ( فارسی )
History
ویستار، ویستاره ( فارسی )
تاریخ ( عربی، برای هردو مفهوم به کار می رود. ممکن است برساخته از دیریک / دیروک در زبان های ایرانی باشد )
خرما و یا تاریخ
معنی کلمه �Date� به ترتیب اولویت
1 تاریخ
2 قرار گذاشتن
3 خرما � date palm �
این کلمه اشتراک معنایی دارد مانند بعضی کلمات در زبان فارسی مثل؛ شکر ، سیر ، شیر و …
هم معنی خرما و هم معنی تاریخ را می دهد
تعیین کردن قدمت یا عمر
Date به معنی تاریخ یا مورخ هست.
مورخ به معنی همان تاریخ هست.

تاریخ. خرما. قرارعاشقانه همش هس. ولی بسته ب شرایط معنی میده.
Just found your profile decided to say hi
date ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: قرار 1
تعریف: وعدۀ ملاقاتی فراتر از قرارهای معمول اجتماعی یا شغلی یا مناسبتی با جنس مخالف
فعل date به معنای تاریخ گذاشتن
فعل date به معنای تاریخ گذاشتن به معنای نوشتن تاریخ روی چیزی ( مثلا نامه، فرم، سند و . . . ) است. مثلا:
?have you dated the letter ( برای نامه تاریخ گذاشته ای؟ )
...
[مشاهده متن کامل]

وقتی فعل date وقتی در ساختار ( date something ( at/to something به معنای این است که شی ای چقدر قدمت دارد و به چه زمانی بر می گردد و بیشتر برای اشیای باستانی استفاده می شود. مثلا:
the skeleton has been dated at about 2 000 bc ( اسکلت به تاریخ 2000 سال قبل از میلاد بر میگردد. )
واژه date به معنای قرار عاشقانه
منظور از واژه date به معنای قرار عاشقانه ملاقات از قبل تعیین شده بین دوست پسر و دوست دختر یا بین دو نفر که قصد آشنایی و دوستی دارند است. مثلا:
i've got a date with lucy tomorrow night ( من فردا شب با لوسی قرار دارم. )
فعل date به معنای قرار گذاشتن
فعل date به معنای قرار گذاشتن بیشتر به قرارهای عاشقانه ای اشاره دارد که دو فرد برای آشنایی با یکدیگر همدیگر را در مکانی ( مانند سینما، کافی شاپ، رستوران و. . . ) ملاقات می کنند. در انگلیسی آمریکایی از این فعل برای مفهوم با هم دوست بودن و رابطه عاشقانه داشتن هم استفاده می کنند. مثلا:
she's been dating ron for several months ( او چند ماه است که با ران دوست است [با او قرار می گذارد]. )
واژه date به معنای تاریخ
واژه date به معنای تاریخ به روز خاصی از ماه و سال اطلاق می شود که با اعداد و نام ماه ها و سال مشخص می شود. مثلا:
‘what's the date today?’ ‘the 10th ( تاریخ امروز چندم است؟ دهم است. )
write today's date at the top of the page ( تاریخ امروز را بالای صفحه بنویسید. )
واژه date برخی اوقات هم به طور کلی به زمان اشاره می کند و به روز خاصی اطلاق نمی شود. مثلا:
the work will be carried out at a future date ( کار در زمانی در آینده ادامه پیدا خواهد کرد. )
a building of late roman date ( ساختمانی مربوط به گذشته دور رم )
واژه date به معنای خرما
واژه date به معنای خرما به میوه ای شیرین، چسبناک و شیرین گفته می شود که روی درختی به نام نخل می روید که در شمال آفریقا و غرب آسیا فراوان است.
منبع: سایت بیاموز

قرار بین دختر و پسر ( قرار عاشقانه❤ )
کلا سه معنی میده : خرما ، تاریخ ، قرار دختر و پسر یا زن و مرد با هم دیگه هستش
My date
دوست پسرم یا دوست دخترم
date somebody
پیر نشون دادن.
date something
کهنه و قدیمی بودن.
دوست دختر یا دوست پسر.
اگر در نقش فعل باشد بدون حرف اضافه می آید ولی اگر در نقش اسم باشد با حرف اضافهwith می آید.
قرار گذاشتن با فرد خاصی برای اولین بار، نه قرار عاشقانه
به شخصی هم که باهاش میرید سر قرار، date میگن.
a person you have a romantic meeting with:
Who's your date for the prom?

بالا بردن سن، پیرتر از سن واقعی نشان دادن ( I just dated myself : من خودم را پیرتر نشان دادم ) .
در رنگ مو به معنی خرمایی تعبیر میشه
if you and another person are dating, or if you are dating someone, the two of you are having a sexual or romantic relationship with each other
نوشتن، تاریخ، قرار عاشقانه
چندین معنی دارد اول به معنای تاریخ وبعد به معنای خرما و. . . . .
متعلق بودن به ( تاریخ خاصی )
خرما میشه : dates
درحالی که تاریخ میشه: date
قرار عشقی
تاریخ
خرما
قرار ملاقات عاشقانه ( دوست دختر و دوست پسر )
3 تا معنی کلی داره
1 - خرما
2 - ملاقات
3 - تاریخ
اشتراک معنایی دارن مثل شیر که چندتا معنی تو فارسی داره . . . !
عصر. عهد. روزگار. دوران. دوره
هم به معنای روز هم به معنای خرما ولی بیشتر خرما به خاطر اینکه روز رو هم می شه Day نوشت
She did date my cousin
او با داییم قرار گذاشت
روز در تاریخ مثال
1398/2/26
خرما
به معنی طرف قرار هم هست ( دختر یا پسر ) .
به خرما هم میگن date
تاریخ گذاری
تاریخ زَنی ، تاریخ زدن
قراری که برای ملاقات دختر یا پسری که دیدی می زاری
یک جور ملاقات فقط برای دوست دختر دوست پسر
و تاریخ روز
ماه عاشقانه
تاریخ
رل زدن . . . دوستی
قرار عاشقانه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٥٢)

بپرس