data processor

/ˈdeɪtəˈproʊsesə//ˈdeɪtəˈprəʊsesə/

معنی: داده پرداز، پردازنده دادهها
معانی دیگر: (کامپیوتر) داده پرداز، پردازشگر داده ها

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a person who compiles data or enters data into a computer for processing.

(2) تعریف: any computer or computer program that is capable of organizing, storing, and retrieving data.

جمله های نمونه

1. Data acquisition, switch states acquisition, data processor and communication were implemented in the system. Supervision alarming and the wave recording of device fault were also realized.
[ترجمه گوگل]اکتساب داده، اکتساب وضعیت سوئیچ، پردازشگر داده و ارتباطات در سیستم پیاده سازی شد هشدار نظارت و ضبط موج خطای دستگاه نیز محقق شد
[ترجمه ترگمان]اکتساب داده، اکتساب ایالات سوئیچ، پردازنده داده و ارتباطات در این سیستم اجرا شدند نظارت هشدار دهنده و ثبت موج خطای دستگاه نیز تحقق یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A circuit design based on FPGA data processor is developed.
[ترجمه گوگل]طراحی مدار مبتنی بر پردازشگر داده FPGA توسعه یافته است
[ترجمه ترگمان]طراحی مدار مبتنی بر پردازنده داده FPGA توسعه یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The binding is a native and streams-based XML data processor.
[ترجمه گوگل]Binding یک پردازشگر داده XML بومی و مبتنی بر جریان است
[ترجمه ترگمان]پیوند یک پردازشگر اطلاعات محلی و مبتنی بر جریان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This system is used as the data processor of measurement instruments to provide the instantaneous computed function.
[ترجمه گوگل]این سیستم به عنوان پردازشگر داده ابزارهای اندازه گیری برای ارائه عملکرد محاسباتی آنی استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]این سیستم به عنوان پردازنده داده ابزار اندازه گیری برای فراهم کردن تابع محاسبه آنی به کار می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The control data processor of local station is connected with the analysis station, and said analysis station includes analysis data processor and large-capacity storage device.
[ترجمه گوگل]پردازشگر داده کنترلی ایستگاه محلی به ایستگاه آنالیز متصل است و ایستگاه آنالیز مذکور شامل پردازشگر داده های آنالیز و دستگاه ذخیره سازی با ظرفیت بالا می باشد
[ترجمه ترگمان]پردازنده داده های کنترل ایستگاه محلی با ایستگاه تحلیل مرتبط است و گفت که ایستگاه آنالیز شامل پردازنده داده تحلیل و دستگاه ذخیره ظرفیت بزرگ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Your computer's numeric data processor has passed all diagnostic tests and appears to be working properly.
[ترجمه گوگل]پردازشگر داده های عددی رایانه شما تمام تست های تشخیصی را گذرانده است و به نظر می رسد به درستی کار می کند
[ترجمه ترگمان]پردازشگر داده های عددی کامپیوتر شما تمام تست های تشخیصی را گذرانده است و به نظر می رسد که درست کار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In the 1970s I became a Certified Data Processor.
[ترجمه گوگل]در دهه 1970 من یک پردازشگر داده تایید شده شدم
[ترجمه ترگمان]در دهه ۱۹۷۰ به یک پردازنده داده رسمی تبدیل شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. VDP? Video Data Processor?
[ترجمه گوگل]VDP؟ پردازشگر داده های ویدئویی؟
[ترجمه ترگمان]VDP؟ پردازش داده های ویدیویی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Solar radiation data processor!
[ترجمه گوگل]پردازشگر داده تابش خورشیدی!
[ترجمه ترگمان]پردازشگر اطلاعات اشعه خورشید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In regard to stochastic and suddenly varying data, a new kind of data processor algorithm based on adaptive prediction is presented.
[ترجمه گوگل]در رابطه با داده های تصادفی و ناگهانی متغیر، نوع جدیدی از الگوریتم پردازشگر داده بر اساس پیش بینی تطبیقی ​​ارائه شده است
[ترجمه ترگمان]در رابطه با داده های تصادفی و تصادفی، یک نوع جدید از الگوریتم پردازشگر داده ها براساس پیش بینی انطباقی ارائه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This paper describes the operational principle and applications of SRF-1 thermal analysis data processor.
[ترجمه گوگل]این مقاله اصل عملیاتی و کاربردهای پردازشگر داده تجزیه و تحلیل حرارتی SRF-1 را شرح می دهد
[ترجمه ترگمان]این مقاله اصل عملیاتی و کاربردهای پردازشگر داده های آنالیز حرارتی ۱ - ۱ را توصیف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The track error of the frequency tracker in LDV System is thoroughly derived and analyzed. On these grounds, a high accuracy data processor with microcomputer is designed.
[ترجمه گوگل]خطای مسیر ردیاب فرکانس در سیستم LDV به طور کامل استخراج و تجزیه و تحلیل شده است بر این اساس، یک پردازشگر داده با دقت بالا با میکرو کامپیوتر طراحی شده است
[ترجمه ترگمان]خطای شیار ردیاب فرکانس در سیستم LDV به طور کامل استخراج و آنالیز شده است در این زمینه، یک پردازنده با دقت بالا با میکرو کامپیوتر طراحی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In general, data flows up, in events, toward the data processor, or down, via refresh, toward the event generator.
[ترجمه گوگل]به طور کلی، داده‌ها در رویدادها به سمت پردازشگر داده یا از طریق Refresh به سمت تولیدکننده رویداد به سمت پایین جریان می‌یابند
[ترجمه ترگمان]به طور کلی، داده ها در رویدادها، به سمت پردازشگر داده ها، یا پایین، از طریق تازه کردن، به سمت ژنراتور صورت جریان می یابند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Funds were raised, mainly by parents, that enabled the school to gain access to a computer—a Program Data processor(PDP)—through a teletype machine.
[ترجمه گوگل]بودجه عمدتاً توسط والدین جمع‌آوری شد که مدرسه را قادر می‌سازد تا از طریق یک دستگاه تله تایپ به یک رایانه - یک پردازشگر داده‌های برنامه (PDP) دسترسی پیدا کند
[ترجمه ترگمان]وجوه جمع آوری شده، عمدتا توسط والدین، که مدرسه را قادر ساخت تا دسترسی به رایانه را به دست آورند - یک پردازشگر داده برنامه (PDP)- از طریق یک دستگاه teletype
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. In this paper, the conception of the model recognition-tracking-coordinate transfer data processor in HF skywave OTH-B Radar is described.
[ترجمه گوگل]در این مقاله، مفهوم پردازشگر داده انتقال مختصات شناسایی-ردیابی-مدل در رادار HF skywave OTH-B توضیح داده شده است
[ترجمه ترگمان]در این مقاله، مفهوم مدل شناسایی شناسایی مدل - پردازش خودکار اطلاعات در HF skywave oth - B شرح داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

داده پرداز (اسم)
data processor

پردازنده داده ها (اسم)
data processor

تخصصی

[کامپیوتر] داده پرداز
[برق و الکترونیک] داده پرداز - پردازشگر داده ها مقدار یا سیستمی که پردازش داده ا را در مراحل مختلف نظیر ورودی به رایانه، قالب بندی آن، اصلاح یا بهینه سازی آن انجام مخاسبات برنامه ریژی شده و ذخیره ی آن برای ارجاعهای بعدی انجام می دهد .

انگلیسی به انگلیسی

• computer; person who codes information to be entered into a computer

پیشنهاد کاربران

بپرس