آریان پور: ( ناگهان و به سرعت ) حرکت کردن
بیرون زدن/پریدن
آکسفورد:
run or travel somewhere in a great hurry
مثال:
I must dash, I'm late
Well, I must dash or I'll miss my bus
When he heard the news, he dashed out of the room
تا خبر را شنید از اتاق زد بیرون
بیرون زدن/پریدن
آکسفورد:
مثال:
تا خبر را شنید از اتاق زد بیرون
به سرعت خارج شدن ( The burglar dashed out as soon as he heard the security alarm )