dasein

پیشنهاد کاربران

Dasein با تلفظ دازاین به زبان آلمانی و از دیدگاه فلاسفه ایده آلیسم و ماتریایسم آلمان به معنای واقعیت عینی می باشد، یعنی این طبیعت، این دنیای پدیدار شده به شکل این آسمان و زمین و هرآنچه که بین آنهاست از زمین و ماه و سیارات و اقمار و خورشید گرفته تا ستارگان و کهکشان ها که از دیدگاه علم فیزیک حدود ۵ در صد از جرم و انرژی معمولی و حدود ۹۵ از جرم و انرژی تاریک تشکیل گردیده و دانشمندان رشته های نجوم و کیهان شناسی هنوز به ماهیت اصلی جرم و انرژی تاریک پی نبرده اند، اما در آینده به شناخت آن دست خواهند یافت. طوریکه مطلع هستیم و بخوبی میدانیم، فلاسفه در روند شناخت حقایق کلی و جزئی مستقل از واقعیت عینی یا طبیعت ( دازاین ) میندیشند و فکر میکنند و مشغول خیالپردازی اند و آنهم از راه و به روش تاوتولوژی یعنی بازی کردن با الفاظ و کلمات و واژه ها و مفاهیم و عبارات یا جمله ها و هنوز به این حقیقت ژرف دست نیافته اند که تعریف و معنای منطقی و معقول یا صحیح و درست خود حقیقت عبارت است از برابری و انطباق بر واقعیت، هم ظاهر پدیدار شده و هم باطن پدیدار نشده آن یعنی امکانات بالقوه فراوان و گوناگون. در این زمینه شاید مفید و ثمر بخش و راه گشا باشد بدانیم که تئوری های زمان و مکان مطلق رازی و نیوتن از یک طرف و زمانمکان نسبی رازی و انشتاین از طرف دیگر هر کدام به تنهائی یک چهارم و هردو بر رویهم نیمی از حقیقت فیزیکی را بیان داشته اند و نیمه ی مفقوده یا گم شده عبارت است از بیزمانی و بیمکانی مطلق و نسبی و آنهم نه به معنای عدم وجود زمان و مکان بلکه نیمزوج های بنیادی همزاد و هم بازی و هم ارز آنها با کمیت های مساوی و ماهیت های معکوس. این گیتی یا کیهان و یا این جهانی که ما انسان ها بهمراه بقیه موجودات زنده نباتی و حیوانی در آن مشغول زندگی کردن هستیم، تنها دارای محتوای قابل انبساط و انقباض نمی باشد بلکه دارای ظرف نگهدارنده محتوا هم هست با محیطی مطلقا مسدود و نفوذ ناپذیر که از جنس مکان مطلق و بیمکانی مطلق بر رویهم آفریده شده و فضای هندسی درون آن پیوسته و تجزیه ناپذیر میباشد و از خاصیت الاستیسیتی یا کشسانی بر خوردار است و ابعاد چهارم هرکدام یعنی زمان مطلق و بیزمانی مطلق بر رویهم به زبان فنی یعنی نوسانگر دو قطبی لحظه جاودانه حال به عنوان عظیم ترین نیروی موجود در محتوای کیهان یا جهان دو نقش یا وظیفه اصلی و عمده را عهده دار می باشد؛ یکی رقم زدن طول عمر کلیه موجودات و پدیده ها و امورات و دیگری سوق دادن محتوای کیهان یا جهان لحظه به لحظه، بدون وقفه و بطور خستگی ناپذیر بسوی آینده و وقوع مهبانگ بعدی و پس از آن بسوی وقع مهبانگ های بعدی و بعدی تا رسیدن یا بازگشتن به همان حالت آفرینش اولیه در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی، اعتدال و نظم و هماهنگی با کمیت و کیفیت بهشت برین. در عوض محتوای کیهان یا جهان از ذرات چهار بعدی زمانمکان نسبی و ذرات چهار بعدی بیزمانی بیمکانی نسبی بر رویهم با ماهیت های معکوس و کمیت های مساوی در ابعاد پلانک تحت عنوان نوسانگر های بنیادی هشت بعدی آفریده شده. لذا ماهیت اصلی سیاه چاله های ریز و درشت اولیه و ثانویه و ماهیت اصلی جرم و انرژی تاریک هیچ چیز دیگری نمی باشد غیر از تراکم شدید همین نوسانگرهای بنیادی هشت بعدی زمانمکان نسبی و بیزمانی بیمکانی نسبی.
...
[مشاهده متن کامل]

هستی نامعین هایدِگِر و شرکا ( and CO ) فقط روی یک پا راه میرود یعنی زمان، اما هستی واقعی یا این طبیعت مثل انسان دارای دو پا می باشد؛ یکی زمان مطلق و دیگری بیزمانی مطلق. هستی هایدگر فاقد ظرف نگهدارنده محتوا یعنی بدون مکان مطلق و بیمکانی مطلق است و اول و آخرش هم پیدا یا هویدا و یا معلوم نیست و لذا نتوانسته است به این سوال حکیم عمر خیام یک پاسخ معقول و منطقی یعنی حقیقی و منطبق بر واقعیت اراده دهد: این دنیا ( در بر گیرنده ما یعنی کلیه موجودات زنده نباتی و حیوانی و انسانی و غیر زنده از کجا آمده ، اینجا چه کار میکند و سر انجام به کجا میرود یا عاقبت این آمدن و شدن و رفتن اش چه خواهد بود؟ ) . مهمتر اینکه هستی و زمان یک فیلسوف به اصطلاح پدیدار شناس مثل هایدگر به روش هرمنوتیکی فاقد قابلیت یا اسعتداد حرکت های دورانی در اطراف محور یا مرکز مشترک هندسی خود ( یعنی مرکز هندسی این گیتی یا کیهان و یا این جهان ) می باشد، از طریق گردش دایره وار وقوع مهبانگ ها یا بیگ بنگ های هفتگانه بر اثر نوسانات خودکار و متوالی انبساط و انقباض در چارچوب طرح مطلق آفرینش و بر اساس قوانین جاودانه و آئین نامه های اجرایی ثابت و پایدار و تغییر ناپذیر آن. کانت یکی از فلاسفه بزرگ ایده آلیسم آلمان و بنیانگذار فلسفه استعلایی در بر رسی معنای واژه های به ظاهر یونانی کاتگوری و فنومن و نوومن و با هدف تبدیل متافیزک ارسطوئی به یک علم از راه کشف شناخت های ترکیبی ماقبل تجربی ( Synthetische Erkenntnisse Apriori ) و بررسی روند چگونگی رسیدن به شناخت و شکل گیری آگاهی و خود آگاهی و سرانجام فهم و درک پدیده ها به کمک عملکرد قوای ادراکی فهم و عقل بر روی داده ها یا دریافت های حواس پنجگانه، در پایان اثر معروف خود تحت عنوان انتقاد بر خرد یا عقل محض ( منظور عقل انسان اسطوره ساز، افسانه باف، حماسه سرا، آئینی و دینی، فلسفی و عرفانی ماقبل و هم عصر خود ) به این قضاوت و نتیجه گیری و یا به این بینش و باور نائل و قائل گردیده که دو نوع من و دو نوع دنیا وجود دارند؛ یکی من و دنیای واقعی، عینی، تجربی و پدیدار شده یا فنومنی و دیگری من و دنیای امکانی، غیر عینی، غیر تجربی و پدیدار نشده یا نئومنی؛ ترانسندتال و یا آنسویی . نقص بنیادی اندیشه و فکر و خیال و تصور و یا بطور کلی نقص بنیادی سیستم یا نظام فلسفی کانت در این موضوع نهفته که نتوانسته است بداند که واژه یا مفاهیم مهمی از قبیل آل، ایده، آلِ ایده، ایده آل، ماده، کاتگوری، فنومن، نئومنی و نوومن، جملگی در اصل و ریشه به زبان فارسی و دارای معانی دیگر و ژرف تری بوده اند و نه به زبان یونانی با معانی مرسوم در غرب از یونان باستان تا عصر خود وی و الا شاید میتوانست به این بینش و باور حقیقی برسد ( مشروط بر اینکه بخت یا اقبال نیک هم او را در طی راه و در طول اندیشیدن همراهی میکرده که نکرده ) که ده تا من، پنج تا مردانه و پنج تا زنانه برای هر فرد انسانی و هفت دنیا وجود دارند . این کمبود یا نقص بنیادی فقط به فلسفه کانت محدود نمیگردد بلکه کلیه محصولات فکری و خیالی و تصوراتی همه فلاسفه غرب از زمان سقراط و افلاطون و ارسطو تا کنون. فلاسفه برجسته دیگر یونان از قبیل پیتاگوراس، هراکلیت، پارمندیس، دموکریت و چند فیلسوف دیگر کتاب و حساب و هندسه و جبر و منطق شان جداست از فلاسفه بعد از خود تاکنون. پیروان و طرفداران دو قطب عظیم یا بزرگ فلسفه غرب؛ یکی ایده آلیسم و دیگری ماتریالیسم و شاخه های گوناگون و فرعی هرکدام از آنها ، شاید مفید باشد که یک خیزش بلند و جهشی نمایند و از روی سد و مانع و یا دیوار بلند پدیدار شناسی به پرند و عبور کنند و در آنسوی آن مشغول مطالعه و پژوهش و تحقیق در میدان های وسیع تری از قبیل نئومنولوژی و نوومنولوژی یعنی کشف و شناخت امکانات بالقوه فراوان در باطن خود و این واقعیت و طبیعت در پشت پرده ضخیم پدیدار ها گردند. شاید از این راه و به این روش بتوانند به شناخت حقیقی خود و خدای حقیقی و واقعی نائل گردند ( و نه خدای کلمه ای و مفهومی و ایده ای از دیدگاه دین و فلسفه و عرفان و آتئیسم ) .

وجود معنادار
برجاهستی، اگزیستانس یا وجود انسانی
دازاین ( به آلمانی: Dasein ) ( تلفظ آلمانی: [ˈda:zaɪn] ) واژه ای آلمانی است که به �برجاهستی� ( آلمانی: da - آنجا؛ sein - بودن یا هستی ) ترجمه شده است. این واژه در فارسی در بیشتر موارد ترجمه نمی شود و به همان صورت دازاین آورده می شود. این واژه در انگلیسی هم اغلب �Existence� ترجمه شده است.
...
[مشاهده متن کامل]

منبع :
https://fa. wikipedia. org/wiki/دازاین

هستمندی، وجود

بپرس