فلسفه علم, هستی و معرفت شناسی👈 سرفصل دروس پایه✒️📋⬇️
پایه گذار اصلی رویه ایدئالسیم مطلق یابعداز امانول کانت بوسیله گئورگ ویلهلم فریدریش هگل فیلسوف و ریاضی دادن قرن 18 - 19 ایجاد شد. انگیزه هگل از بیان این نظریه ⬅️ نظریات هراکلیتوس را در دیالکتیک خود وارد کرده ام. هراکلیتوس به تغییر دائمی و عدم ثبات معتقد بود. از نظر هراکلیتوس، در این جهان از بودن خبری نیست و هرچه هست در حال شدن است. هگل برای دستیابی و کشف حقایق، روش و طریق خاصی را مطرح کرد و آن را دیالکتیک نامید. لغت دیالکتیک که از کلمه ای یونانی مشتق می گردد، به معنای گفتار و دلیل است و مفهوم آن، گفتگو و مجادله کردن است. هگل همچنین ضدیت و تناقض را به دیالکتیک خود افزود. وی تناقض را پایه فعالیت طبیعت و موجودات دانسته که درصورت عدم وجود چنین تناقض و تضادی، سکون بر آن ها حکم فرما بود. از نظر هگل، اصل علیت نمی تواند تفسیر درستی از جهان هستی ارائه کند. به اعتقاد وی، براساس این اصل نمی توانیم به آخرین حلقه علت ها در توضیح جهان دسترسی پیدا کنیم. هم چنین درصورت دستیابی به علت نهایی، باز هم سؤال از خود علت نهایی وجود دارد و در ادامه اصل علیت بنا شده اند، فلسفه نیستند، زیرا تأکید بر اصل علیت کاری است که علم انجام می دهد، درحالی که فلسفه باید جهان را تفسیر کند. از نظر هگل، برای تفسیر و توضیح جهان باید به دلیل و نتیجه روی آورد نه اصل علت و معلول و آخر الامر او نتیجه می گیرد که با دلایل و استدلال می تواند ماحصل علل علوم به عنوان نتایج می نامد.
... [مشاهده متن کامل]
پژوهشگاه عالی حکمت و فلسفه 👈 دوره 12 - 25 ( 1402, 06 )
پایه گذار اصلی رویه ایدئالسیم مطلق یابعداز امانول کانت بوسیله گئورگ ویلهلم فریدریش هگل فیلسوف و ریاضی دادن قرن 18 - 19 ایجاد شد. انگیزه هگل از بیان این نظریه ⬅️ نظریات هراکلیتوس را در دیالکتیک خود وارد کرده ام. هراکلیتوس به تغییر دائمی و عدم ثبات معتقد بود. از نظر هراکلیتوس، در این جهان از بودن خبری نیست و هرچه هست در حال شدن است. هگل برای دستیابی و کشف حقایق، روش و طریق خاصی را مطرح کرد و آن را دیالکتیک نامید. لغت دیالکتیک که از کلمه ای یونانی مشتق می گردد، به معنای گفتار و دلیل است و مفهوم آن، گفتگو و مجادله کردن است. هگل همچنین ضدیت و تناقض را به دیالکتیک خود افزود. وی تناقض را پایه فعالیت طبیعت و موجودات دانسته که درصورت عدم وجود چنین تناقض و تضادی، سکون بر آن ها حکم فرما بود. از نظر هگل، اصل علیت نمی تواند تفسیر درستی از جهان هستی ارائه کند. به اعتقاد وی، براساس این اصل نمی توانیم به آخرین حلقه علت ها در توضیح جهان دسترسی پیدا کنیم. هم چنین درصورت دستیابی به علت نهایی، باز هم سؤال از خود علت نهایی وجود دارد و در ادامه اصل علیت بنا شده اند، فلسفه نیستند، زیرا تأکید بر اصل علیت کاری است که علم انجام می دهد، درحالی که فلسفه باید جهان را تفسیر کند. از نظر هگل، برای تفسیر و توضیح جهان باید به دلیل و نتیجه روی آورد نه اصل علت و معلول و آخر الامر او نتیجه می گیرد که با دلایل و استدلال می تواند ماحصل علل علوم به عنوان نتایج می نامد.
... [مشاهده متن کامل]
پژوهشگاه عالی حکمت و فلسفه 👈 دوره 12 - 25 ( 1402, 06 )