1. We sat doing the darning.
2. Thursdays are also meant for mending and darning.
[ترجمه گوگل]پنجشنبه ها نیز برای ترمیم و فحاشی در نظر گرفته شده است
[ترجمه ترگمان]پنجشنبه هم برای وصله کردن و وصله کردن هم لازم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. They taught me darning, knitting, embroidering, mending, solitaire, palm-reading, whatever they knew.
[ترجمه گوگل]آنها به من چرت زدن، بافندگی، گلدوزی، ترمیم، بازی یک نفره، نخلخوانی، هر چه میدانستند، یاد دادند
[ترجمه ترگمان]آن ها به من وصله کردن، بافتن، گلدوزی، فال ورق، فال کف و هر چیزی که آن ها می دانستند، یاد می دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The darning - needle spoke to it, because It'sparkled, and represented herself as a breast - pin.
[ترجمه گوگل]سوزن لعنتی با آن صحبت کرد، زیرا می درخشید و خود را مانند یک سنجاق نشان می داد
[ترجمه ترگمان]سوزن سوزن به آن اشاره کرد، چون برق می زد و خود را به عنوان یک سنجاق به نمایش می گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. She sat with grim determination, upright as a darning needle stuck in a board .
[ترجمه گوگل]او با عزمی تلخ نشسته بود، درست مثل یک سوزن لعنتی که در تخته گیر کرده بود
[ترجمه ترگمان]با عزمی جزم و شق ورق نشسته بود، درست مثل سوزن خیاطی که در تخته ای گیر کرده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. A darning - needle forced into his heart had ended his earthly woes.
[ترجمه گوگل]سوزن هولناکی که به زور در قلبش فرو رفته بود به مصائب زمینی او پایان داده بود
[ترجمه ترگمان]سوزن خیاطی که به زور وارد قلبش شده بود، غم زمینی خود را به پایان رسانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. She sat with grim determination, upright as a darning needle stuck in a boardHarriet Beecher Stowe.
[ترجمه گوگل]او با عزمی تلخ نشسته بود، درست مثل یک سوزن لعنتی که در تخته هریت بیچر استو گیر کرده بود
[ترجمه ترگمان]با عزمی جزم و شق ورق نشسته بود، درست مثل سوزن خیاطی که در boardHarriet بیچر Stowe گیر کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Darning, I want to do a thing.
[ترجمه گوگل]عزیزم میخوام یه کاری بکنم
[ترجمه ترگمان] darning \"، میخوام یه کاری بکنم\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. My mother is darning Bob's socks.
[ترجمه گوگل]مادرم دارد جوراب های باب را لعنت می کند
[ترجمه ترگمان]مادرم جوراب های باب را رفو می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Darning: Professor, Director, Asian International Rivers Center, Yunnan University, Kunming 65009
[ترجمه گوگل]Darning: پروفسور، مدیر، مرکز رودخانه های بین المللی آسیا، دانشگاه یوننان، Kunming 65009
[ترجمه ترگمان]darning: پروفسور، مدیر، مرکز رودخانه های بین المللی آسیا، دانشگاه Yunnan، ۶۵۰۰۹ Kunming
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Additional service available : darning, leather polishing and shoe - repair.
[ترجمه گوگل]خدمات اضافی در دسترس: خرچنگ، پولیش چرم و تعمیر کفش
[ترجمه ترگمان]خدمات اضافی موجود: darning، polishing چرمی و تعمیر کفش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. It is a hangover from those long gone days when it was actually used for darning socks!
[ترجمه گوگل]این یک خماری از آن روزهای دور است، زمانی که در واقع برای جوراب های دلخراش استفاده می شد!
[ترجمه ترگمان]از آن روزه ای طولانی که در واقع برای رفو کردن جوراب استفاده می شود، خماری است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Considering the arduous nature of their work, these require darning and stitching all too often.
[ترجمه گوگل]با توجه به ماهیت طاقت فرسا کار آنها، اینها نیاز به کتک زدن و بخیه زدن دارند
[ترجمه ترگمان]با در نظر گرفتن طبیعت دشوار کار آن ها، این ها اغلب به وصله کردن و چسباندن تمام اوقات نیاز دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Keep a bag handy. Slip a pencil, paper, articles or mail to read, clothing darning needle and thread.
[ترجمه گوگل]یک کیف دستی نگه دارید یک مداد، کاغذ، مقاله یا نامه را برای خواندن، سوزن و نخ لباس بپوشانید
[ترجمه ترگمان]یک کیسه را دم دست نگه دارید یک مداد، کاغذ، مقاله یا نامه برای خواندن، سوزن و نخ را یادداشت کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید