darkened

/ˈdɑːrkən//ˈdɑːkən/

تاریک شدن، تاریک کردن

جمله های نمونه

1. his face darkened with anger
چهره اش از خشم تیره شد.

2. a cloud of locusts darkened the sky
ابری از ملخ آسمان را سیاه کرد.

3. We darkened the room to show the film.
[ترجمه گوگل]برای نمایش فیلم اتاق را تاریک کردیم
[ترجمه ترگمان]ما اتاق را تاریک کردیم تا فیلم را نشان دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We walked quickly through the darkened streets.
[ترجمه گوگل]به سرعت در خیابان های تاریک قدم زدیم
[ترجمه ترگمان]به سرعت در خیابان های تاریک قدم زدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The room darkened as a cloud hid the sun's rays.
[ترجمه گوگل]اتاق تاریک شد چون ابری اشعه خورشید را پنهان کرد
[ترجمه ترگمان]اتاق مثل ابری که اشعه خورشید را پوشانده بود تیره شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The sky darkened and a few drops of rain fell.
[ترجمه گوگل]آسمان تاریک شد و چند قطره باران بارید
[ترجمه ترگمان]آسمان تاریک شد و چند قطره باران باریدن گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She had put on her make-up and darkened her eyelashes.
[ترجمه گوگل]آرایش کرده بود و مژه هایش را تیره کرده بود
[ترجمه ترگمان]او تصمیمش را گرفته بود و مژه هایش را تیره کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The building was darkened except for a single light burning in a third-story window.
[ترجمه گوگل]ساختمان تاریک بود به جز یک نور که در پنجره طبقه سوم می سوخت
[ترجمه ترگمان]ساختمان تاریک بود، به جز یک نور تک نور که در پنجره طبقه سوم روشن شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The darkened auditorium was filled with muttering.
[ترجمه گوگل]سالن تاریک پر از غرغر شد
[ترجمه ترگمان]تالار تاریک تالار را فرا گرفت و زیر لب گفت:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Tom's face darkened and he turned angrily on Sam.
[ترجمه گوگل]صورت تام تیره شد و با عصبانیت روی سام چرخید
[ترجمه ترگمان]صورت تام تیره شد و با عصبانیت به سم نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The curtains parted, revealing a darkened stage.
[ترجمه گوگل]پرده ها باز شدند و صحنه ای تاریک را نشان دادند
[ترجمه ترگمان]پرده از هم جدا شد و صحنه ای تاریک نمایان شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Thick clouds darkened the sky before the rain fell.
[ترجمه گوگل]ابرهای غلیظ قبل از باریدن آسمان آسمان را تاریک کردند
[ترجمه ترگمان]پیش از آن که باران ببارد، ابره ای ضخیمی آسمان را تاریک کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The sky darkened abruptly.
[ترجمه گوگل]آسمان ناگهان تاریک شد
[ترجمه ترگمان]آسمان ناگهان تاریک شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. As the day darkened the streetlights came on.
[ترجمه گوگل]با تاریک شدن روز، چراغ های خیابان روشن شد
[ترجمه ترگمان]وقتی هوا تاریک شد، چراغ ها روشن شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• turned dark; obscured; became or made dark due to no light; became dark in color with time; made ignorant or uninformed
a darkened building has no lights on inside it.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : darken
✅️ اسم ( noun ) : darkness / dark
✅️ صفت ( adjective ) : dark / darkling / darkened
✅️ قید ( adverb ) : darkly

بپرس