daring

/ˈderɪŋ//ˈdeərɪŋ/

معنی: شهامت، جرات، پردلی، متهور، سرانداز، یارایی، جسور، سرزنده
معانی دیگر: بی باک، بی پروا، نترس، وقیح، گستاخ، بی ادب، شجاعانه، دلیرانه، بیباکانه، متهورانه، شجاعت، بی باکی، بی پروایی، دلیری، تهور، پر جرات

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: willingness to take risks; boldness.
مترادف: audacity, boldness, bravery, courage, fearlessness
متضاد: caution, timidity, wariness
مشابه: grit, guts, hardiness, hart, nerve, pluck, resolution, valor

- In the war, he was known for his daring as a pilot.
[ترجمه کاکاوندی ] او در جنگ به عنوان یک خلبان شجاع شناخته شد
|
[ترجمه گوگل] او در جنگ به جرات خلبانی شهرت داشت
[ترجمه ترگمان] در جنگ، او به خاطر شجاعت او به عنوان یک خلبان شناخته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
مشتقات: daringly (adv.), daringness (n.)
(1) تعریف: willing to take risks; adventurously bold.
مترادف: bold, brave, courageous, fearless, intrepid
متضاد: cautious, fearful, meek, safe, timid, wary
مشابه: adventuresome, adventurous, audacious, dashing, dauntless, game, pioneer, plucky, reckless, romantic, valiant, valorous, venturesome

- Only the most daring professional driver would agree to perform such a dangerous stunt.
[ترجمه گوگل] فقط جسورترین راننده حرفه ای با انجام چنین شیرین کاری خطرناکی موافقت می کند
[ترجمه ترگمان] تنها یک راننده حرفه ای که جرات انجام چنین شیرین کاری خطرناکی را داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: requiring or displaying boldness.
مترادف: audacious, bold, courageous, gallant
متضاد: cautious, cowardly, safe

- It's a daring venture, but we're willing to take the risk.
[ترجمه گوگل] این یک سرمایه گذاری جسورانه است، اما ما حاضریم ریسک کنیم
[ترجمه ترگمان] ریسک جسورانه ای است، اما ما مایل هستیم ریسک کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The army carried out a daring raid to free the hostages.
[ترجمه گوگل] ارتش برای آزادی گروگان ها یورش جسورانه ای انجام داد
[ترجمه ترگمان] ارتش یک حمله جسورانه انجام داد تا گروگان ها را آزاد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: adventuresomely unconventional or astonishing.
مترادف: bold, unconventional
متضاد: conservative, conventional, staid
مشابه: dashing, fresh, offbeat, way-out

- She wore a daring new style that shocked even her fans.
[ترجمه گوگل] او یک استایل جدید جسورانه پوشید که حتی طرفدارانش را شوکه کرد
[ترجمه ترگمان] او یک سبک جدید و جسورانه می پوشید که حتی طرفداران او را شوکه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- It was a daring innovation that eventually brought in millions.
[ترجمه گوگل] این یک نوآوری جسورانه بود که در نهایت میلیون ها نفر را به همراه داشت
[ترجمه ترگمان] این یک نوآوری جسورانه بود که در نهایت میلیون ها نفر را به ارمغان آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. daring young men
جوانان بی باک

2. a daring attack
حمله ی تهورآمیز

3. he engineered a daring jailbreak
او نقشه ی فرار جسورانه از زندان را طراحی کرد.

4. she said some daring things and her mother cried
حرف های گستاخانه ی او باعث گریه ی مادرش شد.

5. we admired the soldiers' daring
ما تهور سربازان را مورد تحسین قرار دادیم.

6. The daring of his exploits had been hugely magnified by constant telling.
[ترجمه گوگل]جسارت کارهای او با گفتن مداوم به شدت بزرگ شده بود
[ترجمه ترگمان]با گفتن این وصف، شجاعت of به اوج رسیده بود و مدام تعریف و تمجید می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The climax of the air show was a daring flying display.
[ترجمه گوگل]اوج نمایش هوایی یک نمایش پرواز جسورانه بود
[ترجمه ترگمان]اوج نمایش هوایی یک نمایش جسورانه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Life is either a daring adventure or nothing at all. Helen Keller
[ترجمه گوگل]زندگی یا یک ماجراجویی جسورانه است یا اصلاً هیچ هلن کلر
[ترجمه ترگمان]زندگی یا ماجراجویی جسورانه ای یا هیچ چیز دیگه ای نیست \"هلن کلر\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The daring exploits of the parachutists were much admired.
[ترجمه گوگل]اقدامات جسورانه چتربازان بسیار مورد تحسین قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]کاره ای شجاعانه ای که انجام داده بود بسیار مورد تحسین و ستایش قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Bergit was probably more daring than I was.
[ترجمه گوگل]برگیت احتمالاً جسورتر از من بود
[ترجمه ترگمان]احتمالا Bergit از من جرات پیدا کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Ten fishermen were saved in a daring sea rescue.
[ترجمه گوگل]ده ماهیگیر در یک نجات دریایی جسورانه نجات یافتند
[ترجمه ترگمان]ده ماهیگیر در یک نجات دریایی شجاع نجات پیدا کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. His daring escape from prison gained him a certain notoriety.
[ترجمه گوگل]فرار جسورانه او از زندان شهرت خاصی برای او به ارمغان آورد
[ترجمه ترگمان]فرار جسورانه ای که از زندان فرار کرد شهرت خاصی به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Greatly daring, he covered her hand with his own.
[ترجمه گوگل]او با جسارت زیادی دست او را با دست خود پوشاند
[ترجمه ترگمان]با شجاعت بسیار دست خود را با دست خود مخفی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He had grown more daring.
[ترجمه گوگل]او جسارت بیشتری پیدا کرده بود
[ترجمه ترگمان]او بیش از پیش جرات کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. His daring may have cost him his life.
[ترجمه گوگل]جسارت او ممکن است به قیمت جانش تمام شود
[ترجمه ترگمان]شاید به قیمت جونش تموم شده باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. It was a daring attempt but he carried it off.
[ترجمه گوگل]این یک تلاش جسورانه بود، اما او آن را انجام داد
[ترجمه ترگمان]این یک تلاش جسورانه بود، اما او آن را بیرون آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شهامت (اسم)
bounty, animosity, pluck, dare, daring

جرات (اسم)
gut, grittiness, courage, spirit, venture, daring, mettle, spunk

پردلی (اسم)
daring

متهور (صفت)
audacious, brave, bold, daring, hardy, intrepid, brash, go-ahead, venturesome, venturous, temerarious

سرانداز (صفت)
brave, bold, daring, intrepid, dauntless

یارایی (صفت)
daring

جسور (صفت)
wanton, presumptuous, rude, bold, defiant, forward, fresh, insolent, daring, bumptious, cocky, presuming, presumptive, assured, hardy, immodest, malapert, pert, bold-faced, flip, high-spirited, lippy, peart, venturous, pushing

سرزنده (صفت)
alive, fast, animate, live, quick, brisk, brave, bold, snappy, vivid, lively, spirited, animated, vivacious, daring, heartsome, sprightly, buxom, canty, sprightful

انگلیسی به انگلیسی

• bravery, courage
brave, courageous
someone who is daring is prepared to do things which might be dangerous.
a daring person does or says things which might shock or anger other people because they challenge normal conventions.
daring is the courage to take risks and do things which might be dangerous or shocking.
see also dare.

پیشنهاد کاربران

جسارت
مثال؛
For example, a person might be described as daring for attempting a dangerous stunt.
In a conversation about adventure sports, someone might say, “That was a daring move!”
A character in a book might be praised for their daring actions in a difficult situation.
جسور
بی باک
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : dare
✅️ اسم ( noun ) : dare / daring
✅️ صفت ( adjective ) : daring
✅️ قید ( adverb ) : daringly
جرات، شهامت، دلیری
با ارزش
جسورانه

بپرس