1. شاید بشه گفت. . . یا می تونم بگم
The presentation was, dare I say, a little boring.
ارائه، شاید بشه گفت، یه کم خسته کننده بود.
The new policy is, dare I say, an improvement.
... [مشاهده متن کامل]
می تونم بگم که سیاست جدید، پیشرفت خوبیه.
2. جسارتاً. . .
Dare I say it, he’s not the right person for the job.
جسارتاً، به نظرم اون آدم مناسبی برای این کار نیست.
ارائه، شاید بشه گفت، یه کم خسته کننده بود.
... [مشاهده متن کامل]
می تونم بگم که سیاست جدید، پیشرفت خوبیه.
2. جسارتاً. . .
جسارتاً، به نظرم اون آدم مناسبی برای این کار نیست.
باور کنید ( یا قبول کنید ) که اون بازی خسته کننده بود
باور کنید/قبول کنید که . . .