dapple

/ˈdæpl̩//ˈdæpl̩/

معنی: لکه، چیزی با نقاط رنگارنگ، خال خال کردن
معانی دیگر: خال خالی، لکه لکه، خالدار (dappled هم می گویند)، (به ویژه اسب) ابرش، ابلق، سایه روشن دار کردن یا شدن، خال خال کردن یا شدن، لکه لکه کردن یا شدن، ابلق کردن یا شدن، خال مخال بودن، خال داری، ابرشی، ابلقی، حیوانی که بدنش خالخال باشد، ابری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a patch or group of spotted markings of different shade or color than their background, or a single such mark.

(2) تعریف: an animal with such spotted markings.
صفت ( adjective )
• : تعریف: having spotted markings; mottled; dappled.

- a dapple mare
[ترجمه گوگل] یک مادیان داپل
[ترجمه ترگمان] اسب قزل
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: dapples, dappling, dappled
• : تعریف: to mark or be marked with spots or mottling.
مشابه: spot

- Sunlight dapples the forest floor.
[ترجمه گوگل] نور خورشید کف جنگل را می تابد
[ترجمه ترگمان] نور خورشید از کف جنگل بیرون می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. abbas rode a dapple horse
عباس سوار بر یک اسب ابلق بود.

2. The floor was dappled with pale moonlight.
[ترجمه گوگل]زمین پر از نور مهتاب بود
[ترجمه ترگمان]کف اتاق با نور مهتاب کم رنگ شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The path was dappled with sunlight.
[ترجمه گوگل]مسیر پر از نور خورشید بود
[ترجمه ترگمان]جاده با نور آفتاب در میان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The dappled horse now began to go ahead.
[ترجمه گوگل]اسب دراز کشیده اکنون شروع به جلو رفتن کرد
[ترجمه ترگمان]اسب خال خالی به جلو حرکت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The sun shining through the leaves dappled the ground.
[ترجمه گوگل]خورشیدی که از لابه لای برگ ها می تابد، زمین را می تابد
[ترجمه ترگمان]خورشید در میان برگ های روی زمین می درخشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The dappled sunlight fell across her face as she lay beneath the tree.
[ترجمه گوگل]هنگامی که زیر درخت دراز کشیده بود، نور خورشید بر روی صورتش فرود آمد
[ترجمه ترگمان]وقتی زیر درخت دراز کشید، نور آفتاب روی صورتش نقش بست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The boats in the marina bobbed, well lit, white light dappling the dark waters.
[ترجمه گوگل]قایق‌های مارینا به خوبی روشن می‌شدند، نور سفیدی که آب‌های تاریک را می‌تابید
[ترجمه ترگمان]قایق ها از آب بیرون آمدند و نور سفید و روشنی بر آب های تیره پدیدار شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Sunlight was dappling through leaves.
[ترجمه گوگل]نور خورشید از لابه لای برگ ها می گذشت
[ترجمه ترگمان]نور خورشید از میان برگ ها سوسو می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They walked through a dapple of sunlight that shifted as the breeze shifted the leaves.
[ترجمه گوگل]آنها از میان نور خورشید عبور کردند که با جابجایی نسیم برگها تغییر کرد
[ترجمه ترگمان]آن ها با dapple از نور خورشید که وقتی نسیم برگ ها را جابجا می کرد به راه افتادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They like living in the dappled shade of taller trees.
[ترجمه گوگل]آنها زندگی در سایه درختان بلندتر را دوست دارند
[ترجمه ترگمان]آن ها دوست دارند در سایه درختان بلندتر زندگی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Blue-winged dragons o'er dappled Cam skimming, Forked tailed martins, dipping and winging.
[ترجمه گوگل]اژدهای بال آبی که بادامک بادامک می‌چرخند، مارتین‌های دم دوشاخه‌دار، غوطه‌ور شدن و بال زدن
[ترجمه ترگمان]کم - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Plant soft-leaved species, susceptible to sun-scorch, in dappled shade.
[ترجمه گوگل]گونه های نرم برگ، مستعد آفتاب سوختگی، در سایه های تار بکارید
[ترجمه ترگمان]گونه های گیاهی نازک گیاه، مستعد به نور خورشید، در سایه لکه لکه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The golden, spotted coat mirrors the dappled sunlight of the forest.
[ترجمه گوگل]کت طلایی و خالدار منعکس کننده نور آفتابی جنگل است
[ترجمه ترگمان]آینه طلایی و خالدار در زیر نور آفتاب جنگل
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Slats close to the building will cast dappled shade, while the tree is drawn into the composition by the well-detailed pergola.
[ترجمه گوگل]تخته‌های نزدیک ساختمان سایه‌ای می‌پوشانند، در حالی که درخت توسط آلاچیق با جزئیات به داخل ترکیب کشیده می‌شود
[ترجمه ترگمان]slats نزدیک به ساختمان سایه لکه لکه را ایجاد می کند، در حالی که درخت به وسیله the با دقت کامل به ترکیب کشیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

لکه (اسم)
blotch, smut, spot, dot, glob, blur, mulct, smudge, freckle, taint, stain, smear, gall, blob, blot, nebula, pip, dirt, dapple, splotch, iron mold, smirch, smooch, soilure

چیزی با نقاط رنگارنگ (اسم)
dapple

خال خال کردن (فعل)
dapple, variegate

تخصصی

[نساجی] چاپ خال خال پارچه - خال خال نمودن منسوج با ایجاد نقاط رنگی در آن - خال - لکه - نقش و طرح ابری - نقش

انگلیسی به انگلیسی

• mark with spots or patches; be marked with spots
spot, patch; patch of colour; patch of light

پیشنهاد کاربران

بپرس