dankness


نمساری، نمناکی

جمله های نمونه

1. the dankness got to my bones
رطوبت به مغز استخوانم نفوذ می کرد.

2. For the first time she could smell the dankness and the odour of rotting seaweed.
[ترجمه گوگل]او برای اولین بار بوی عطر و بوی جلبک دریایی پوسیده را حس کرد
[ترجمه ترگمان]برای اولین بار می توانست بوی dankness و عطر جلبک گندیده را استشمام کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. As you descend, you will slowly begin to feel the mystery and dankness of Carlsbad.
[ترجمه گوگل]با پایین آمدن، به آرامی شروع به احساس رمز و راز و تاریکی کارلزباد خواهید کرد
[ترجمه ترگمان]همان طور که شما پایین می روید، کم کم کم کم این راز و dankness کارلسباد را احساس می کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I loved the smell of cork grease and slide oil, of musty woolen uniforms, and the tangy dankness of brassy horn bells.
[ترجمه گوگل]بوی روغن چوب پنبه و روغن اسلاید، لباس‌های پشمی کپک‌زده، و بوی تند زنگ‌های بوق برنجی را دوست داشتم
[ترجمه ترگمان]من بوی روغن چوب پنبه و روغن slide، از لباس های کهنه پشمی، و the تند of را دوست داشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I burrowed deeper into my den, pressing my face against the inner ribs of the tree, inhaling its sweet rot and dankness, the grain of the wood rough against my skin.
[ترجمه گوگل]عمیق‌تر در لانه‌ام فرو رفتم، صورتم را به دنده‌های درونی درخت فشار دادم، پوسیدگی و شوره‌ی شیرین آن، دانه‌های چوب خشن روی پوستم را استنشاق کردم
[ترجمه ترگمان]بیشتر در اتاق خودم فرو رفتم، صورتم را به دنده های داخلی درخت فشار دادم، آن پوسیدگی شیرین و dankness را که در برابر پوستم قرار داشت، استنشاق کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The walk up Fifth Avenue through the slush of the sidewalks and the dankness of the air had tired him.
[ترجمه گوگل]پیاده روی در خیابان پنجم از میان گل و لای پیاده روها و تاریکی هوا او را خسته کرده بود
[ترجمه ترگمان]راه رفتن در خیابان پنجم، از میان the پیاده روها و the هوا، او را خسته کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• wetness, clamminess

پیشنهاد کاربران

بپرس