فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: dangles, dangling, dangled
حالات: dangles, dangling, dangled
• : تعریف: to hang loosely, esp. with a swinging motion.
• مترادف: hang, loll
• مشابه: droop, swing, wave
• مترادف: hang, loll
• مشابه: droop, swing, wave
- The baby's legs dangled from the chair.
[ترجمه گوگل] پاهای کودک از صندلی آویزان بود
[ترجمه ترگمان] پاهای بچه از روی صندلی آویزان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] پاهای بچه از روی صندلی آویزان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- A pendant dangled on the gold chain.
[ترجمه گوگل] یک آویز آویزان روی زنجیر طلا
[ترجمه ترگمان] یک آویز روی زنجیر طلا آویزان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] یک آویز روی زنجیر طلا آویزان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I don't like earrings that dangle.
[ترجمه گوگل] من گوشواره های آویزان را دوست ندارم
[ترجمه ترگمان] از گوشواره که اویزان است خوشم نمی اید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] از گوشواره که اویزان است خوشم نمی اید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
مشتقات: danglingly (adv.), dangler (n.)
مشتقات: danglingly (adv.), dangler (n.)
• (1) تعریف: to let hang or swing loosely; cause to dangle.
• مترادف: loll
• مشابه: hang, swing
• مترادف: loll
• مشابه: hang, swing
- She dangled the key from a string.
[ترجمه گوگل] کلید را از یک نخ آویزان کرد
[ترجمه ترگمان] کلید را از نخ آویزان کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] کلید را از نخ آویزان کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to offer or seem to offer (something desirable) so as to tempt or motivate.
- She dangled the strip of bacon under the dog's nose.
[ترجمه گوگل] او نوار بیکن را زیر بینی سگ آویزان کرد
[ترجمه ترگمان] او تکه گوشت خوک را زیر بینی سگ تاب می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او تکه گوشت خوک را زیر بینی سگ تاب می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- My boss dangled the prospect of a promotion in front of me.
[ترجمه گوگل] رئیس من چشم انداز ارتقاء را در مقابل من آویزان کرد
[ترجمه ترگمان] رئیسم چشم انداز یک ترفیع در جلوی من را داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] رئیسم چشم انداز یک ترفیع در جلوی من را داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید