اسم ( noun )
مشتقات: dangerless (adj.)
مشتقات: dangerless (adj.)
•  (1) تعریف: exposure to harm or peril.
• مترادف: jeopardy, peril
• متضاد: safety, security
• مشابه: hazard, insecurity, risk
• مترادف: jeopardy, peril
• متضاد: safety, security
• مشابه: hazard, insecurity, risk
- Our parents tried their best to keep us out of danger.
 [ترجمه زهرا هستم پنجمی] والدین ما تلاش می کردند ما را به بهترین شکل از خطر دور نگه دارند| 
 [ترجمه Omid] والدین ما تمام تلاش خود را برای دور نگه داشتن از خطر انجام میدهند| 
 [ترجمه آرسام] والدین ما بهترین تلاش خود را کردند تا ما را از خطر دور نگه دارند.| 
 [ترجمه .] پدر و مادر ما بهترین تلاش خود را برای دور نگه داشتن ما از خطر انجام میدهند| 
 [ترجمه گوگل] پدر و مادر ما تمام تلاش خود را کردند تا ما را از خطر دور نگه دارند[ترجمه ترگمان] پدر و مادرم سعی می کردند که ما را از خطر دور نگه دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The animal sensed danger and leapt back into the woods.
 [ترجمه گوگل] حیوان خطر را احساس کرد و دوباره به داخل جنگل پرید
[ترجمه ترگمان] حیوان احساس خطر کرد و به طرف جنگل پرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] حیوان احساس خطر کرد و به طرف جنگل پرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
•  (2) تعریف: a source or instance of harm or injury.
• مترادف: hazard, menace, peril, risk
• مشابه: threat
• مترادف: hazard, menace, peril, risk
• مشابه: threat
- Firemen face many dangers in their work.
 [ترجمه گوگل] آتش نشانان در کار خود با خطرات زیادی روبرو هستند
[ترجمه ترگمان] Firemen با خطرات زیادی در کار خود مواجه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] Firemen با خطرات زیادی در کار خود مواجه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید