• : تعریف: a native or citizen of Denmark, or a descendant thereof.
جمله های نمونه
1. He is a Dane inasmuch as he was born in Denmark, but he became a British citizen at the age of 30.
[ترجمه گوگل]او از آنجایی که در دانمارک به دنیا آمد، دانمارکی است، اما در سن 30 سالگی شهروند بریتانیا شد [ترجمه ترگمان]او به هنگام تولد در دانمارک یک دین واقعی است، ولی در سن ۳۰ سالگی به یک شهروند انگلیسی تبدیل شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. The championship was captured by the Danes.
[ترجمه گوگل]قهرمانی به تصرف دانمارکی ها درآمد [ترجمه ترگمان]این مسابقات توسط دانمارکی ها اشغال شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. 53% of Danes voted in favour of the Maastricht treaty.
[ترجمه گوگل]53 درصد دانمارکی ها به معاهده ماستریخت رای مثبت دادند [ترجمه ترگمان]۵۳ درصد از دانمارکی ها به نفع پیمان ماستریخت رای دادند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Fishermen from Bristol disputed fishing rights with the Danes.
[ترجمه گوگل]ماهیگیران اهل بریستول حقوق ماهیگیری را با دانمارکی ها به چالش کشیدند [ترجمه ترگمان]ماهیگیرانی از بریستول درباره حقوق ماهی گیری با دانمارکی ها بحث کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The Danes won that UEFA tie in a shoot-out.
[ترجمه گوگل]دانمارکی ها در مسابقه یوفا پیروز شدند [ترجمه ترگمان]دانمارکی ها در یک فیلم برداری موفق به تساوی یوفا شدند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Our Great Dane sleeps at the foot of the bed.
[ترجمه گوگل]گریت دین ما پای تخت می خوابد [ترجمه ترگمان]دین بزرگ ما در پای تخت می خوابد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. If Dane drinks even a couple of beers, he becomes irrational and even violent.
[ترجمه گوگل]اگر دن حتی چند آبجو بنوشد، غیرمنطقی و حتی خشن می شود [ترجمه ترگمان]اگر دین حتی یک جفت آبجو هم بنوشد، irrational و حتی خشن می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The Bald Man with the Great Dane stops next to a tree.
[ترجمه گوگل]مرد طاس با گریت دین کنار درختی می ایستد [ترجمه ترگمان]مرد کچل با همان دین بزرگ کنار یک درخت می ایستد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Tumor assessment was dane after each course.
[ترجمه گوگل]ارزیابی تومور بعد از هر دوره داده شد [ترجمه ترگمان]این ارزیابی بعد از هر دوره مورد بررسی قرار گرفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. A Dane is high on the list of the most wanted World War II Nazi criminals, according to a revised Most Wanted List released by the Simon Wiesenthal Centre.
[ترجمه گوگل]بر اساس فهرست اصلاح شده ای که توسط مرکز Simon Wiesenthal منتشر شده است، یک دانمارکی در فهرست تحت تعقیب ترین جنایتکاران نازی جنگ جهانی دوم قرار دارد [ترجمه ترگمان]براساس یک فهرست تحت تعقیب که توسط مرکز سایمون Wiesenthal منتشر شده است، یک دین در فهرست خطرناک ترین جنایتکاران نازی ها در جنگ جهانی دوم قرار دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The antibody against Dane particles wasdetected in sera of 2 acute hepatitis cases.
[ترجمه گوگل]آنتی بادی علیه ذرات Dane در سرم 2 مورد هپاتیت حاد شناسایی شد [ترجمه ترگمان]آنتی بادی در برابر ذرات دین wasdetected ۲ مورد حاد هپاتیت است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. He is a Dane by origin.
[ترجمه میلاد] او اصالتا یک دانمارکی است.
|
[ترجمه گوگل]او اصالتاً دانمارکی است [ترجمه ترگمان]اصل و نسب او یک دین است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. He is a Dane inasmuch as he was born in Denmark.
[ترجمه گوگل]او یک دانمارکی است زیرا در دانمارک به دنیا آمده است [ترجمه ترگمان]او یک دین است که در دانمارک متولد شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. What would you do if you were a Dane and lost your passport?
[ترجمه میلاد] اگر یک دانمارکی می بودی و گذرنامه ات را گم می کردی، چه کار می کردی؟
|
[ترجمه گوگل]اگر دانمارکی بودید و پاسپورت خود را گم می کردید چه می کردید؟ [ترجمه ترگمان]اگر دین بود و پاسپورتت را از دست دادی چه کار می کردی؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
یک نوع سگ (اسم)
dane
اهل دانمارک (اسم)
dane
انگلیسی به انگلیسی
• native or resident of denmark (country in northern europe); one of danish descent; great dane, danish dog, breed of large long-legged and powerful dog danish, of or pertaining to denmark (country in northern europe)