فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: dandifies, dandifying, dandified
مشتقات: dandification (n.)
حالات: dandifies, dandifying, dandified
مشتقات: dandification (n.)
• : تعریف: to make (oneself or another person) look like or become a dandy or fop.
- That new suit dandifies him.
[ترجمه گوگل] آن کت و شلوار جدید او را موزون می کند
[ترجمه ترگمان] آن کت و شلوار نو برای او تنگ شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] آن کت و شلوار نو برای او تنگ شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید