1. get one's dander up
(عامیانه) خشمگین شدن،از جا در رفتن
2. It really got my dander up when she began accusing me of dishonesty.
[ترجمه گوگل]وقتی او شروع به متهم کردن من به عدم صداقت کرد، واقعاً عصبانی شدم
[ترجمه ترگمان]وقتی شروع کرد به انتقاد کردن من در مورد dishonesty
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Our politicians rail about crime and fluff our dander up at election time.
[ترجمه گوگل]سیاستمداران ما در مورد جرم و جنایت سخن می گویند و در زمان انتخابات عذاب ما را پر می کنند
[ترجمه ترگمان]سیاست مداران ما درباره جنایت و fluff های ما در زمان انتخابات بحث می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Some recent columns have gotten readers' dander up.
[ترجمه گوگل]برخی از ستون های اخیر خوانندگان را برانگیخته است
[ترجمه ترگمان]برخی از ستون های اخیر خوانندگان را به سوی خود جلب کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Also be good at dander and acne.
[ترجمه گوگل]همچنین برای شوره و آکنه خوب باشید
[ترجمه ترگمان]هم چنین در درمان آکنه و آکنه نیز خوب خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The children get the teacher's dander up when they make a lot of noise.
[ترجمه گوگل]بچه ها وقتی سر و صدا زیاد می کنند، سر و صدای معلم را بلند می کنند
[ترجمه ترگمان]بچه ها وقتی سروصدا می کنند معلم را بیدار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Common allergens include pollen, animal dander, down feathers, mites, chemicals, and a variety of foods.
[ترجمه گوگل]آلرژنهای رایج عبارتند از: گرده، شوره حیوانات، پرها، کنهها، مواد شیمیایی و انواع غذاها
[ترجمه ترگمان]allergens شایع عبارتند از گرده، پوست حیوانات، پر کردن پرها، کنه ها، مواد شیمیایی و انواع غذاها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. When i dander, the police appeared in front of me.
[ترجمه گوگل]وقتی هول کردم پلیس جلوی من ظاهر شد
[ترجمه ترگمان]وقتی من dander، پلیس جلوی من ظاهر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. I called Max a skunk. That raised his dander and he gave me this black eye.
[ترجمه گوگل]به مکس میگفتم اسکانک که شوره اش را بالا برد و این چشم سیاه را به من داد
[ترجمه ترگمان] به \"مکس\" زنگ زدم آن وقت سر و صورتش را بلند کرد و این چشمان سیاه را به من داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. There's no need to get your dander up, just because you've lost game of chess.
[ترجمه گوگل]نیازی به این نیست که شوره خود را بالا ببرید، فقط به این دلیل که بازی شطرنج را باخته اید
[ترجمه ترگمان]وقتی بازی شطرنج را از دست دادی نیازی نیست که dander را بالا ببری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Perennial allergic rhinitis, triggered by dust mites, animal dander, and mold, occurs year - round.
[ترجمه گوگل]رینیت آلرژیک چند ساله که توسط کنه های گرد و غبار، شوره حیوانات و کپک ایجاد می شود، در تمام طول سال رخ می دهد
[ترجمه ترگمان]rhinitis allergic Perennial، که از کرم های گرد و غبار، فضولات حیوانات، و کپک، آغاز می شود، در طول سال رخ می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The somewhat oilier coat does keep down some dander, but not all of it.
[ترجمه گوگل]کت تا حدودی چرب تر، شوره را از بین می برد، اما نه همه آن
[ترجمه ترگمان]با این حال، این نیم تنه تا حدی بر سر زبان ها افتاده است، اما نه همه آن را
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Systemic skin is dry, desquamate, resemble dander in that way, winter is very serious, special limb.
[ترجمه گوگل]پوست سیستمیک خشک، پوسته پوسته، شبیه شوره است، زمستان بسیار جدی است، اندام خاص
[ترجمه ترگمان]skin خشک و خشک است و شبیه به dander در این روش است، زمستان بسیار جدی و خاص است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. He gets his dander up on hearing the news.
[ترجمه گوگل]او با شنیدن این خبر عصبانی می شود
[ترجمه ترگمان]او با شنیدن اخبار، dander را بالا می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Big shots get their dander up and memos start flying.
[ترجمه گوگل]عکسهای بزرگ رنگ خود را بالا میبرند و یادداشتها شروع به پرواز میکنند
[ترجمه ترگمان]عکس های بزرگ dander را بالا می برند و یادداشت ها شروع به پرواز می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید