1. ritual dances
رقص های پرستوار
2. rural dances
رقص های روستایی
3. the ceremonial dances of african natives
رقص های سنتی بومیان افریقا
4. a mash of stale jokes and ugly dances
آش شله قلمکاری از بذله های کهنه و رقص های زشت
5. this tribe maintains its native customs with ceremonial dances
این قبیله از راه رقص های مذهبی رسوم محلی خود را حفظ می کند.
6. the new hall was christened with a lecture and folkloric dances
تالار جدید با یک خطابه و رقص های محلی افتتاح شد.
7. the main item of the show was a program of native dances
رقص های بومی بخش عمده برنامه را تشکیل می داد.