dampness

/ˈdæmpnəs//ˈdæmpnəs/

معنی: رطوبت، نم، نمسازی
معانی دیگر: نمناکی

جمله های نمونه

1. dampness
نمناکی،رطوبت،نم

2. The window was warped by the dampness and it wouldn't shut.
[ترجمه علیرضا] پنجره با رطوبت پوشیده شده بود ( رطوبتی شده بود ) و بستع نمی شد
|
[ترجمه گوگل]پنجره در اثر رطوبت تاب خورده بود و بسته نمی شد
[ترجمه ترگمان]پنجره با رطوبت پیچ وتاب می خورد و بسته نمی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It's the dampness in the air that is bad for your lungs.
[ترجمه m.j.r.t] این رطوبت در هوا است که برای ریه های شما بد است
|
[ترجمه محمد] این رطوبت هواست که برای ریه های شما بد است
|
[ترجمه گوگل]این رطوبت هوا است که برای ریه های شما مضر است
[ترجمه ترگمان]این رطوبت هوایی است که برای شش های شما بد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. There is some evidence of dampness or condensation in the basement.
[ترجمه گوگل]شواهدی از رطوبت یا تراکم در زیرزمین وجود دارد
[ترجمه ترگمان]شواهدی از رطوبت یا رطوبت توی زیرزمین هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. To avoid dampness, air the room regularly.
[ترجمه گوگل]برای جلوگیری از رطوبت، اتاق را به طور منظم هوا دهید
[ترجمه ترگمان]برای جلوگیری از رطوبت اتاق به طور مرتب از اتاق استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The tins had to be kept away from dampness.
[ترجمه گوگل]قوطی ها را باید دور از رطوبت نگه داشت
[ترجمه ترگمان]قوطی را از رطوبت دور نگه داشته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The dampness of the climate decayed the books and clothes.
[ترجمه گوگل]رطوبت آب و هوا کتاب ها و لباس ها را خراب کرد
[ترجمه ترگمان]رطوبت هوا، کتاب ها و لباس ها را فاسد می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. At times the general dampness became so pervasive that you failed to notice.
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات رطوبت عمومی آنقدر فراگیر می شد که شما متوجه نمی شوید
[ترجمه ترگمان]گاهی اوقات، رطوبت کلی چنان فراگیر شد که متوجه نشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Size, the presence of steep stairs, dampness, and difficulty to heat, may mean that property is inappropriate.
[ترجمه گوگل]اندازه، وجود پله های شیب دار، رطوبت و سختی گرما ممکن است به معنای نامناسب بودن ویژگی باشد
[ترجمه ترگمان]اندازه، حضور پله ها شیب دار، رطوبت و دشواری گرما، ممکن است به این معنی باشد که دارایی نامناسب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It enveloped Sylvie, chilled the dampness of her forehead, calmed the fever which had brought her here.
[ترجمه گوگل]سیلو را در بر گرفت، رطوبت پیشانی او را سرد کرد، تبی را که او را به اینجا آورده بود، آرام کرد
[ترجمه ترگمان]سیلوی، در حالی که رطوبت پیشانی اش را خیس می کرد، تب را که او را به اینجا آورده بود آرام کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Mastic asphalt is impervious to water or dampness, vermin-proof, non-toxic and odourless after laying.
[ترجمه گوگل]آسفالت ماستیک در برابر آب یا رطوبت غیر قابل نفوذ، ضد حشرات موذی، غیر سمی و بدون بو است
[ترجمه ترگمان]آسفالت mastic در برابر آب و رطوبت، کرم حشره، ضد سمی و odourless پس از تخم گذاری مقاوم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The stems were wet and she felt the dampness seeping through her woollen gloves.
[ترجمه گوگل]ساقه ها خیس شده بودند و احساس کرد رطوبت از لای دستکش های پشمی اش نفوذ می کند
[ترجمه ترگمان]ساقه خیس بود و احساس می کرد که رطوبت در دستکش های پشمی او نفوذ می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Instead, because I know it is cool dampness on rising mists through brilliant foliage, it looks very soothing and friendly.
[ترجمه گوگل]درعوض، چون می‌دانم رطوبتی خنک در مه‌های بالارونده از میان شاخ و برگ‌های درخشان است، بسیار آرام‌بخش و دوستانه به نظر می‌رسد
[ترجمه ترگمان]در عوض، چون می دانم که رطوبت هوا در حال افزایش مه از میان شاخ و برگ های درخشان است، بسیار آرامش بخش و دوستانه به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Two researchers drew their conclusions from a survey of a week's complaints about dampness at five local authorities.
[ترجمه گوگل]دو محقق نتیجه گیری خود را از بررسی شکایات یک هفته ای در مورد رطوبت در پنج مقام محلی به دست آوردند
[ترجمه ترگمان]دو محقق نتایج خود را از بررسی شکایات یک هفته ای در مورد رطوبت ۵ تن از مقامات محلی به دست آوردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The ground was covered with soft green sphagnum moss, and the dampness here did not permit the growth of hardwoods.
[ترجمه گوگل]زمین با خزه اسفاگنوم سبز نرم پوشیده شده بود و رطوبت اینجا اجازه رشد چوب های سخت را نمی داد
[ترجمه ترگمان]زمین پوشیده از خزه سبز رنگ بود و رطوبت در اینجا به رشد of اجازه نمی داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

رطوبت (اسم)
damp, wet, spit, moisture, humidity, dampness

نم (اسم)
weep, moisture, humidity, dampness

نمسازی (اسم)
dampness

تخصصی

[نساجی] نم - رطوبت - تری

انگلیسی به انگلیسی

• moistness, humidity, wetness

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : damp / dampen
اسم ( noun ) : damp / dampness
صفت ( adjective ) : damp
قید ( adverb ) : damply
can you tell us what we can do to avoid dampness in this room?

بپرس