dampener

جمله های نمونه

1. Double Bridge: Clear dampener inserted between two parallel graphite bridges reduces string and frame vibration.
[ترجمه گوگل]پل دوبل: میراگر شفافی که بین دو پل گرافیتی موازی قرار داده شده است، لرزش رشته و قاب را کاهش می دهد
[ترجمه ترگمان]پل دوبل: dampener پاک شده بین دو پل موازی گرافیتی، رشته و ارتعاش چارچوب را کاهش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He used a dampener to moisten the shirts before he ironed them.
[ترجمه گوگل]او قبل از اینکه پیراهن ها را اتو کند از یک مرطوب کننده برای مرطوب کردن پیراهن ها استفاده می کرد
[ترجمه ترگمان]او قبل از اینکه آن ها را اتو کند پیراهن را مرطوب می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The incident put a dampener on his birthday party.
[ترجمه گوگل]این حادثه در جشن تولد او دمپری ایجاد کرد
[ترجمه ترگمان] اتفاقی که توی جشن تولدش افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Boy, did this woman know how to put a dampener on your day.
[ترجمه گوگل]پسر، آیا این زن می دانست چگونه در روز شما یک دمپر قرار دهد؟
[ترجمه ترگمان]پسر، این زن می دونه که چطوری روز تو رو توی روز روشن کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I can never see why people refuse to give autographs, for example - it puts such a dampener on things.
[ترجمه گوگل]من هرگز نمی توانم بفهمم که چرا مردم مثلاً از دادن خودکار امتناع می ورزند - این کار باعث می شود که چیزها اینقدر تضعیف شوند
[ترجمه ترگمان]من هیچ وقت نمی فهمم که چرا مردم از دادن دست زدن خودداری می کنند - برای مثال، چنین a را بر همه چیز تحمیل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In direct contrast to the silver, the thicker black lacquer finish is acting as a dampener on the vibration of air through metal.
[ترجمه گوگل]در تضاد مستقیم با نقره، روکش لاک مشکی ضخیم تر به عنوان یک میرایی بر ارتعاش هوا از طریق فلز عمل می کند
[ترجمه ترگمان]در مقایسه مستقیم با نقره ها، لاک و الکل سیاه ضخیم تر به عنوان dampener در ارتعاش هوا از طریق فلز عمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A hosepipe fight between US and Chinese sailors in the South China Sea has put a temporary dampener on the feelgood glow created by secretary of state Hillary Clinton's recent Beijing visit.
[ترجمه گوگل]درگیری هولپی بین ملوانان آمریکایی و چینی در دریای چین جنوبی، درخشش خوبی را که در سفر اخیر هیلاری کلینتون وزیر امور خارجه به پکن ایجاد کرد، به طور موقت کاهش داد
[ترجمه ترگمان]جنگ hosepipe بین ملوانان آمریکایی و چینی در دریای جنوب چین یک dampener موقتی را بر روی درخشش feelgood که وزیر امور خارجه هیلاری کلینتون در پکن به وجود آورده است، قرار داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Admittedly, the recession has been a bit of a dampener.
[ترجمه گوگل]مسلماً رکود اقتصادی کمی تضعیف کننده بوده است
[ترجمه ترگمان]مسلما، رکود اقتصادی کمی of بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This article introduces the design principle of automatic intelligent wheat dampener.
[ترجمه گوگل]این مقاله به معرفی اصل طراحی دمپر گندم خودکار هوشمند می پردازد
[ترجمه ترگمان]این مقاله اصل طراحی of هوشمند automatic را معرفی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[پلیمر] میراکننده

انگلیسی به انگلیسی

• someone or something that dampens; device which moistens fabric

پیشنهاد کاربران

بپرس