دیکشنری
مترجم
بپرس
dampened
/ˈdæmpən/
/ˈdæmpən/
خفه کردن، خفه شدن، تعدیل کردن رطوبت پیدا کردن، مرطوب کردن، افسرده شدن
دنبال کنید
انگلیسی به انگلیسی
• became damp; deadened
پیشنهاد کاربران
خراب کردن .
Her behaviour dampened my spirits.
رفتارش روحیه منو خراب کرد .
کاهش داد
+ عکس و لینک
بپرس
سوالت رو اینجا بپرس
همه سوال ها