damped

جمله های نمونه

1.
میرا

2. damped motion
حرکت میرا

تخصصی

[شیمی] خفیده، میرا
[برق و الکترونیک] میرا شده
[ریاضیات] میرا، مستهلک شونده

پیشنهاد کاربران

Have a damped down immune system: سیستم ایمنی ضعیفی داشتن.
damped ( فیزیک )
واژه مصوب: میرا
تعریف: ویژگی متغیری که دامنۀ آن با زمان کاسته شود

بپرس