damp squib

🔸 تعریف ها:
1. ** ( استعاری – نتیجه ی ناامیدکننده ) :**
برای توصیف چیزی که انتظار می رفت هیجان انگیز، مهم، یا تأثیرگذار باشه ولی در عمل بی اثر یا ضعیف از آب درمیاد
مثال: The highly anticipated finale turned out to be a damp squib.
فینال پرانتظار آخرش هیچی نشد—کاملاً ضایع بود.
2. ** ( رسانه ای – رویداد یا واکنش کم اثر ) :**
در گزارش های خبری یا نقد فرهنگی برای توصیف رویدادهایی که تبلیغ زیادی داشتن ولی نتیجه شون ناامیدکننده بود
مثال: The protest was a damp squib with only a few attendees.
اعتراض حسابی تبلیغ شده بود ولی فقط چند نفر اومدن—هیچی نشد.
3. ** ( فرهنگی – منشأ بریتانیایی ) :**
این اصطلاح در انگلیسی بریتانیایی رایجه و در انگلیسی آمریکایی کمتر استفاده می شه.
بار طنزآمیز یا کنایه آمیز داره و اغلب در نقدهای اجتماعی، سیاسی، یا هنری دیده می شه.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
letdown – disappointment – anticlimax – flop – fizzle – dud – non - event