damnation

/dæmˈneɪʃn̩//dæmˈneɪʃn̩/

معنی: لعن، لعنت، لعنت شدگی
معانی دیگر: لعنت خدا، جهنمی شدن، عذاب دوزخ

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the act of damning or condition of being damned.
متضاد: salvation
حرف ندا ( interjection )
• : تعریف: used to express annoyance, anger, and the like.

جمله های نمونه

1. satan brought about the damnation of his soul
شیطان موجب جهنمی شدن روح او گردید.

2. to wander off into sin and eternal damnation
به ورطه ی گناه و لعنت ابدی کشیده شدن

3. They believe he will suffer damnation for his sins.
[ترجمه گوگل]آنها معتقدند که او به خاطر گناهانش عذاب خواهد کشید
[ترجمه ترگمان]آن ها فکر می کنند که او به خاطر گناهان او نفرین خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He certainly believed in preaching hellfire and damnation.
[ترجمه گوگل]او قطعاً به موعظه آتش جهنم و لعنت اعتقاد داشت
[ترجمه ترگمان]او قطعا به سخنرانی آتش جهنم و لعنت اعتقاد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Garvey's sold our souls into damnation.
[ترجمه گوگل]گاروی روح ما را به لعنت فروخت
[ترجمه ترگمان]گاروی روح ما را به نفرین فروخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. All swore, on pain of excommunication and eternal damnation, to protect and uphold the peace of the land.
[ترجمه گوگل]همه به درد تکفیر و لعنت ابدی سوگند یاد کردند که از صلح سرزمین محافظت و حفظ کنند
[ترجمه ترگمان]همه سوگند خوردند که از درد تکفیر و لعن جاودانی جان سالم به در ببرند و از صلح و آرامش سرزمین حمایت و حمایت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They have skirted annihilation and damnation.
[ترجمه گوگل]نابودی و لعنت را دور زده اند
[ترجمه ترگمان]آن ها از نابودی و نفرین گذشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I think strong drink is damnation.
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم نوشیدنی قوی لعنت است
[ترجمه ترگمان]فکر می کنم نوشیدنی قوی نفرین شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Damnation Derek School playgrounds are supposed to be safe places, and in general I suppose that they are.
[ترجمه گوگل]زمین های بازی مدرسه Damnation Derek قرار است مکان های امنی باشند و به طور کلی فکر می کنم که هستند
[ترجمه ترگمان]لعنت به درک، School و playgrounds قرار است در جای امنی باشند، و به طور کلی فکر می کنم که آن ها هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Damnation! I've lost my umbrella.
[ترجمه گوگل]لعنت! من چترم را گم کرده ام
[ترجمه ترگمان]لعنت بر شیطان! چترم را از دست داده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The missionaries had saved her from starvation and damnation, and in return Manshin Anjima let them call her Mary.
[ترجمه گوگل]مبلغان او را از گرسنگی و لعنت نجات داده بودند و در عوض منشین انجیما به آنها اجازه دادند او را مریم صدا کنند
[ترجمه ترگمان]The او را از گرسنگی و عذاب نجات داده بود، و در عوض Manshin، اجازه داد که او را مری صدا کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Doomed to eternal damnation from Sinatra's own special brand of heaven.
[ترجمه گوگل]محکوم به لعنت ابدی از سوی نام تجاری خاص خود سیناترا از بهشت
[ترجمه ترگمان]تا عذاب ابدی را از برند خاص خود که سیناترا به خود گرفته بود به پایان برساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Chicago is the glory and damnation of America, all rolled into one.
[ترجمه گوگل]شیکاگو جلال و لعنت آمریکاست که همه در یک جا جمع شده اند
[ترجمه ترگمان]شیکاگو مایه افتخار و لعنت آمریکا است، همه به یک نفر تبدیل شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Yet because he refused to embrace damnation, he found no allies among the fiends either.
[ترجمه گوگل]با این حال، چون او از پذیرش لعنت امتناع ورزید، در میان شیاطین هم متحدی پیدا نکرد
[ترجمه ترگمان]با این وصف، چون از پذیرفتن نفرین شدگان امتناع ورزید، هیچ متحدی در میان شیاطین نیز پیدا نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Having damnation, because they have cast off their first faith.
[ترجمه گوگل]لعنت داشتن، زیرا ایمان اول خود را کنار گذاشته اند
[ترجمه ترگمان]لعنت بر من، زیرا آن ها اولین ایمان خود را از دست داده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

لعن (اسم)
ban, cursing, damnation, imprecation, malediction

لعنت (اسم)
curse, cuss, damnation, malediction, execration

لعنت شدگی (اسم)
damnation

انگلیسی به انگلیسی

• act of damning, condemning, cursing; state of being damned
according to some religions, if someone suffers damnation, they are condemned to stay in hell for ever after they have died because of their sins.

پیشنهاد کاربران

شقاوت
مثلا در Eternal damnation: شقاوت ابدی ( در مسیحیت ) یعنی به دوزخ رفتن.
the act of sending someone to hell or the state of being in hell
عذاب، جهنمی
He believed that he would be condemned to eternal damnation for what he had done.
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/damnation
noun
[noncount] : the state of being in hell as punishment after death
◀️ The minister spoke about death and damnation
◀️ living in eternal damnation
جهنمی شدن - لعنت
نفرین
لعنت گویی ، لعنت فرستی
لعن گویی ، لعن فرستی ، لعن شدگی
تباهی، لعنت

بپرس