damnable

/ˈdæmnəbl̩//ˈdæmnəbl̩/

معنی: لعنتی
معانی دیگر: خیلی بد، کوفتی، مرده شور برده، نکبتی، قابل طعن و لعن، درخور دشنام، جهنمی، ملعون

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: damnably (adv.)
(1) تعریف: deserving to be condemned.
مشابه: abominable, damn

- their damnable wickedness
[ترجمه گوگل] شرارت لعنتی آنها
[ترجمه ترگمان] آن wickedness لعنتی،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: extremely irritating; disgusting; obnoxious.
مشابه: abominable

- these damnable delays
[ترجمه گوگل] این تاخیرهای لعنتی
[ترجمه ترگمان] این دو تاخیر لعنتی،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. his damnable face!
آن قیافه ی نکبت او !

2. What a damnable climate we have!
[ترجمه گوگل]چه آب و هوای لعنتی داریم!
[ترجمه ترگمان]ما چه جو لعنتی داریم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. This damnable car! It just won't start on cold mornings!
[ترجمه گوگل]این ماشین لعنتی! فقط در صبح های سرد شروع نمی شود!
[ترجمه ترگمان]این ماشین لعنتی لعنتی! فقط صبح ها هوا سرد نمی شود!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Hurry then, and leave this damnable place behind.
[ترجمه گوگل]پس عجله کن و این مکان لعنتی را پشت سر بگذار
[ترجمه ترگمان]پس عجله کن و این مکان لعنتی را پشت سر بگذار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. But with his damnable purity, which they all praised after his death, Modigliani insisted on going his own way.
[ترجمه گوگل]اما مودیلیانی با خلوص لعنتی خود که همه پس از مرگش ستایش کردند، اصرار داشت که راه خودش را برود
[ترجمه ترگمان]اما با آن پاکی damnable که همه بعد از مرگ او تعریف کردند، Modigliani اصرار ورزید که به راه خود برود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. That is a damnable legacy for any lawyer.
[ترجمه گوگل]این یک میراث لعنتی برای هر وکیلی است
[ترجمه ترگمان]این یک میراث لعنتی برای هر وکیل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. That's a damnable lie!
[ترجمه گوگل]این یک دروغ لعنتی است!
[ترجمه ترگمان]این یک دروغ لعنتی است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The charge of rape was a damnable lie.
[ترجمه گوگل]اتهام تجاوز جنسی یک دروغ نکوهیده بود
[ترجمه ترگمان]اتهام تجاوز یک دروغ لعنتی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Wilberforce saw very clearly that this was the issue and that evolutionism was damnable because it implied moral and cultural relativity.
[ترجمه گوگل]ویلبرفورس به وضوح می‌دید که مسئله همین است و تکامل‌گرایی نفرین‌انگیز است زیرا بر نسبیت اخلاقی و فرهنگی دلالت دارد
[ترجمه ترگمان]ویلبرفورس به وضوح می دید که این مساله به این دلیل است که این مساله به دلیل نسبیت اخلاقی و فرهنگی damnable است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Or, at least it would be when she managed to dry up these damnable tears.
[ترجمه گوگل]یا حداقل زمانی بود که او توانست این اشک های نفرین را خشک کند
[ترجمه ترگمان]یا حداقل وقتی که این اشک های لعنتی را خشک می کرد، آن وقت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. About sex, the pleasure is momentary, the position ridiculous and the expense damnable.
[ترجمه گوگل]در مورد رابطه جنسی، لذت لحظه ای است، موقعیت مضحک و هزینه آن قابل تحمل است
[ترجمه ترگمان]در مورد سکس، لذت یک لحظه است، وضع مضحک است و هزینه آن لعنتی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I blush, I burn, I shudder, while I pen the damnable atrocity.
[ترجمه گوگل]سرخ می شوم، می سوزم، می لرزم، در حالی که قساوت لعنتی را می نویسم
[ترجمه ترگمان]از خجالت سرخ می شوم، و در حالی که من the لعنتی را در دست می گیرم، می لرزم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Three years I spent in that hellhole, three years a prisoner of war to that damnable frostwolf clan.
[ترجمه گوگل]سه سال را در آن جهنم گذراندم، سه سال اسیر جنگی در آن قبیله لعنتی گرگ های یخبندان
[ترجمه ترگمان]سه سال در آن دخمه جهنمی به سر بردم، سه سال زندانی جنگی با آن خاندان لعنتی لعنتی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. About sex, the pleasure is momentary position ridiculous and the expense damnable.
[ترجمه گوگل]در مورد رابطه جنسی، لذت موقعیت لحظه ای مضحک است و هزینه آن قابل تحمل است
[ترجمه ترگمان]در مورد سکس، لذت یک موقعیت زودگذر است و هزینه آن لعنتی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

لعنتی (صفت)
damn, blasted, damnable

انگلیسی به انگلیسی

• worthy of damnation; detestable

پیشنهاد کاربران

منفور
گند
کوفتی
نکبتی
لعنتی
زشت
قابل سرزنش، نکوهیدنی

بپرس