damascene

/ˈdæməsiːn//ˈdæməsiːn/

معنی: دمشقی، شامی، زرنشان کردن
معانی دیگر: وابسته به شهر دمشق و مردم آن، اهل دمشق، (حرف کوچک) آهن را با طلا یا نقره آذین کردن، (آهن را) طلا کاری کردن، (حرف کوچک) آهن طلاکاری شده (یا نقره کاری شده)، زرنشان، مرصع، مرصع کردن

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: of or pertaining to Damascus, its residents, or the like.

(2) تعریف: (l.c.) of or pertaining to damascening.

(3) تعریف: (l.c.) of or pertaining to damask.
اسم ( noun )
(1) تعریف: a native or resident of Damascus.

(2) تعریف: (l.c.) a damascened article.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: damascenes, damascening, damascened
• : تعریف: to ornament (iron or steel) with wavy markings or inlays of gold or silver.

جمله های نمونه

1. Hot light leapt out from the damascened chromium steel nozzle in a dazzling silver thread.
[ترجمه گوگل]نور داغی از نازل فولادی کرومیوم رنگی در یک نخ نقره ای خیره کننده بیرون می زد
[ترجمه ترگمان]چراغ داغ از the damascened کروم ویل بیرون پرید و با نخ نقره ای خیره کننده ای از آن بیرون جست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. No Damascene trauma lay behind that shift, nor was it to do with John Lawrence's forecasts of national spiritual revival.
[ترجمه گوگل]هیچ آسیب دمشقی در پس این تغییر نهفته است، و نه به پیش بینی جان لارنس در مورد احیای معنوی ملی مربوط می شود
[ترجمه ترگمان]پس از این تغییر، ضربه روحی دمشقی رخ نداد، و هیچ ارتباطی با پیش بینی های جان لارنس از احیای معنوی ملی نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Entrees, such as eggplant fatte, are typically Damascene.
[ترجمه گوگل]دمنوش ها، مانند چربی بادمجان، معمولاً دمشقی هستند
[ترجمه ترگمان]entrees، مانند بادمجان fatte، معمولا دمشقی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This would approach the opinion of the Damascene concerning the holiness of the active conception.
[ترجمه گوگل]این به نظر دمشقی در مورد قداست لقاح فعال نزدیک می شود
[ترجمه ترگمان]این امر به نظریه دمشق درباره تقدس مفهوم فعال نزدیک می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. John Damascene, On the Divine Images 1:
[ترجمه گوگل]جان دمشقی، درباره تصاویر الهی 1:
[ترجمه ترگمان]جان Damascene در روز ۱:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Damascene dealers boast what they describe as the most interesting collection of antique carpets and rugs this side of Persia.
[ترجمه گوگل]دلالان دمشقی به آنچه به عنوان جالب ترین مجموعه فرش و قالیچه های عتیقه در این سوی ایران توصیف می کنند، می بالند
[ترجمه ترگمان]بازرگانان دمشقی ادعای خود را به عنوان جالب ترین مجموعه فرش های عتیقه و قالیچه این طرف سرزمین ایران به خود اختصاص داده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Visitors look at paintings by Syrian artist Mustafa Fathi in Fathi's gallery at a Damascene house in old Damascus December 2 200.
[ترجمه گوگل]بازدیدکنندگان به نقاشی های مصطفی فتحی هنرمند سوری در گالری فتحی در خانه دمشقی در دمشق قدیمی در 2 دسامبر 200 نگاه می کنند
[ترجمه ترگمان]بازدیدکنندگان از نقاشی های هنرمند سوری مصطفی فتحی در تالار فتحی در دمشق قدیم در ۲ دسامبر ۲۰۰ به تابلو نگاه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The protection plate is formed within the first dielectric layer using a damascene process.
[ترجمه گوگل]صفحه محافظ در اولین لایه دی الکتریک با استفاده از فرآیند دمشق تشکیل می شود
[ترجمه ترگمان]صفحه حفاظت در اولین لایه دی الکتریک با استفاده از یک فرآیند damascene شکل می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Riyadh, Saudi Arabia, October 3 2008--People take photographs of a Maaz al Shami, or Damascene goat, which won the Most Beautiful Goat title during a pedigree goat competition.
[ترجمه گوگل]ریاض، عربستان سعودی، 3 اکتبر 2008--مردم از یک بز معز الشامی یا بز دمشقی که عنوان زیباترین بز را در طول مسابقه بزهای شجره نامه ای به دست آورد، عکس می گیرند
[ترجمه ترگمان]ریاض، عربستان سعودی، ۳ اکتبر ۲۰۰۸ - مردم از یک بز کوهی آل شامی، یا بز کوهی دمشق که بیش ترین عنوان بز را در طی یک مسابقه pedigree بز به دست آورد، عکس می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In order to solve the problem, many countries have already developed the damascene manufacturing method and used the copper metallization to replace the traditional aluminum metallization.
[ترجمه گوگل]به منظور حل این مشکل، بسیاری از کشورها قبلاً روش ساخت دمشق را توسعه داده اند و از متالیزاسیون مس برای جایگزینی متالیزاسیون سنتی آلومینیوم استفاده کرده اند
[ترجمه ترگمان]به منظور حل این مشکل، بسیاری از کشورها تاکنون روش تولید damascene را توسعه داده اند و از فلز پوش مسی استفاده کرده اند تا فلز پوش فلز سنتی را جایگزین کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In yet another embodiment, metal layer is a damascene copper layer.
[ترجمه گوگل]در تجسم دیگر، لایه فلزی یک لایه مس دمشق است
[ترجمه ترگمان]در یک تصویر دیگر، لایه فلزی یک لایه مس damascene است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. No one is expecting Beijing's negotiators to undergo a Damascene conversion during the late nights of cajoling and compromise in Copenhagen.
[ترجمه گوگل]هیچ کس انتظار ندارد که مذاکره کنندگان پکن در شب های پایانی پرخاشگری و سازش در کپنهاگ به تغییر دین دمشقی بپردازند
[ترجمه ترگمان]هیچ کس انتظار ندارد که مذاکره کنندگان پکن از تبدیل دمشق در طول شب های late و سازش در کپنهاگ دست بکشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In this paper, we propose the investigation of the void in dual damascene process and the hole and trench with large aspect ratios between width and height.
[ترجمه گوگل]در این مقاله، بررسی فضای خالی در فرآیند دمشق دوگانه و حفره و ترانشه با نسبت‌های بزرگ بین عرض و ارتفاع را پیشنهاد می‌کنیم
[ترجمه ترگمان]در این مقاله، ما بررسی خلا در فرآیند دوگانه دوگانه و حفره و گودال با نسبت های ابعادی بزرگ بین عرض و ارتفاع را پیشنهاد می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Cu electrodeposition is one of the most important technologies in the Damascene fabrication of interconnects.
[ترجمه گوگل]رسوب الکتریکی مس یکی از مهم ترین فناوری ها در ساخت اتصالات دمشقی است
[ترجمه ترگمان]Cu electrodeposition یکی از مهم ترین فن آوری های ساخت Damascene interconnects است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دمشقی (صفت)
damascene

شامی (صفت)
damascene

زرنشان کردن (فعل)
damascene

انگلیسی به انگلیسی

• resident of damascus; decorative metalwork
of or pertaining to the city of damascus (capital of syria)
create wavy lines on damascus steel
of or pertaining to damask fabric; of or pertaining to the decoration of metal with wavy patterns

پیشنهاد کاربران

بپرس