اسم ( noun )
• (1) تعریف: harm or injury that reduces usefulness, value, or soundness.
• متضاد: repair
• مشابه: destruction, harm, hurt, injury, loss, wrong
• متضاد: repair
• مشابه: destruction, harm, hurt, injury, loss, wrong
- The accident caused a lot of damage to our car.
[ترجمه Mm.D] این تصادف باعث آسیب بسیاری به خودروی ما شده است.|
[ترجمه N.T] این تصادف باعث خسارت زیادی به ماشین ما شده است.|
[ترجمه Amir] ( این ) تصادف موجب ( وارد شدن ) آسیب زیادی به خودروی مان شد.|
[ترجمه گوگل] این تصادف خسارت زیادی به ماشین ما وارد کرد[ترجمه ترگمان] تصادف باعث خسارت زیادی به اتومبیل ما شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Damage to crops caused by insects raised the price of bread and flour.
[ترجمه گوگل] خسارت حشرات به محصولات باعث افزایش قیمت نان و آرد شد
[ترجمه ترگمان] خسارت به محصولات ناشی از حشرات قیمت نان و آرد را افزایش داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] خسارت به محصولات ناشی از حشرات قیمت نان و آرد را افزایش داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- They will have to pay for the damage they did to our front window.
[ترجمه گوگل] آنها باید تاوان خسارتی را که به جلو پنجره ما وارد کردند، بپردازند
[ترجمه ترگمان] آن ها مجبورند تاوان خساراتی را که به پنجره جلویی ما وارد کرده، بپردازند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] آن ها مجبورند تاوان خساراتی را که به پنجره جلویی ما وارد کرده، بپردازند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: (pl.) in law, money claimed or paid as compensation for injury or loss.
• مترادف: reparation
• مشابه: compensation, cost, expenses, fine, indemnity, penalty, satisfaction, settlement
• مترادف: reparation
• مشابه: compensation, cost, expenses, fine, indemnity, penalty, satisfaction, settlement
- He sued for $10,000 in damages.
[ترجمه گوگل] او برای غرامت 10000 دلاری شکایت کرد
[ترجمه ترگمان] او برای جبران خسارت به مبلغ ۱۰۰۰۰ دلار شکایت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او برای جبران خسارت به مبلغ ۱۰۰۰۰ دلار شکایت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: damages, damaging, damaged
حالات: damages, damaging, damaged
• : تعریف: to harm or injure; cause loss of usefulness, value, or soundness.
• متضاد: benefit, mend, repair
• مشابه: affect, break, cripple, demolish, harm, hurt, impair, injure, maim, mar, mutilate, prejudice, punish, ravage, ruin, scratch, spoil, tear, wreck
• متضاد: benefit, mend, repair
• مشابه: affect, break, cripple, demolish, harm, hurt, impair, injure, maim, mar, mutilate, prejudice, punish, ravage, ruin, scratch, spoil, tear, wreck
- The flood damaged all these wonderful old buildings.
[ترجمه پارسا تقوی] سیل به همه ی این ساختمان های شگفت انگیز قدیمی زیان وارد کرد .|
[ترجمه گوگل] سیل به همه این ساختمان های قدیمی شگفت انگیز آسیب زد[ترجمه ترگمان] سیل همه این ساختمان های قدیمی شگفت انگیز را ویران کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Lies in the press damaged her reputation.
[ترجمه سعید] دروغ در مطبوعات به شهرت او اسیب زده.|
[ترجمه گوگل] دروغ در مطبوعات به شهرت او لطمه زد[ترجمه ترگمان] دروغ توی مطبوعات، شهرتش رو خدشه دار کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Smoking damages your lungs.
[ترجمه علی] سیگار کشیدن باعث آسیب رسیدن به ریه ها می شود|
[ترجمه گوگل] سیگار به ریه های شما آسیب می رساند[ترجمه ترگمان] سیگار کشیدن به ریه ها آسیب می رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: damageable (adj.), damaged (adj.), damaging (adj.), damager (n.)
مشتقات: damageable (adj.), damaged (adj.), damaging (adj.), damager (n.)
• : تعریف: to become harmed or injured.
• مشابه: break, hurt, ruin, scar, scratch, spoil, tear, wreck
• مشابه: break, hurt, ruin, scar, scratch, spoil, tear, wreck
- A flimsy airplane damages easily.
[ترجمه گوگل] یک هواپیمای سست به راحتی آسیب می بیند
[ترجمه ترگمان] یک هواپیمای سست به راحتی آسیب می بیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] یک هواپیمای سست به راحتی آسیب می بیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید