dam

/ˈdæm//dæm/

معنی: بند، سیل گیر، سد، اب بند، سد ساختن، مانع شدن یاایجاد مانع کردن، محدود کردن
معانی دیگر: بنداب، دریاچه ی پشت سد، آب سد، (معمولا با: up یا back) سد ساختن، (مجرا را) گرفتن، بستن، (مجازی) بندآوردن، جلوگیری کردن، (هرچیز سد مانند) مانع، جلوبست، بازدار، راه بند، (دندان سازی) ورقه ی لاستیکی که برای خشک نگهداشتن دندان به کار می رود، (چهارپایان) مادر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a barrier built usu. across a waterway to restrict flow and raise the water level.
مترادف: barrage
مشابه: barrier, dike, levee, milldam, obstruction, wall, weir

- Construction of the Hoover Dam on the Colorado River began in 1931.
[ترجمه گوگل] ساخت سد هوور بر روی رودخانه کلرادو در سال 1931 آغاز شد
[ترجمه ترگمان] ساخت سد هوور در رودخانه کلرادو در سال ۱۹۳۱ آغاز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a barrier or obstruction resembling a dam.
مشابه: barrage, barrier, dike, levee, obstruction, wall, weir

- The large beaver dam blocked the stream.
[ترجمه گوگل] سد بزرگ بیش از حد رودخانه را مسدود کرد
[ترجمه ترگمان] سد بزرگ سگ آبی رودخانه را مسدود کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The kids are having fun building a dam across the creek with stones.
[ترجمه گوگل] بچه ها در حال ساختن سدی در سراسر نهر با سنگ هستند
[ترجمه ترگمان] بچه ها در حال سرگرم کردن یک سد در طول نهر با سنگ هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: dams, damming, dammed
(1) تعریف: to construct a dam on, in, or across; obstruct with a dam.
مشابه: block, dike, levee, obstruct, stem, stop

- The river was dammed in 1948.
[ترجمه گوگل] این رودخانه در سال 1948 سد شد
[ترجمه ترگمان] رودخانه در سال ۱۹۴۸ مسدود شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to obstruct as if with a dam.
مترادف: block, stem
مشابه: impede, obstruct, stop

- The government dammed the flow of information.
[ترجمه گوگل] دولت جریان اطلاعات را مختل کرد
[ترجمه ترگمان] دولت جریان اطلاعات را مسدود کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: a female parent, esp. of a four-legged mammal.
مشابه: mother

جمله های نمونه

1. amir dam in the fars province
بند امیر در استان فارس

2. karaj dam is (located) near ghazvin
سد کرج در نزدیکی قزوین است.

3. the dam will harness the river's tremendous energy
آن سد نیروی عظیم رودخانه را مهار خواهد کرد.

4. the dam will make the flow of zayandehrood uniform throughout the year
آن سد جریان آب زاینده رود را در تمام سال یکنواخت خواهد کرد.

5. to dam a river
روی رودخانه ای سد زدن

6. an earthen dam
سد خاکی،برغاب

7. building a dam to stop the outflow of water
ساختن سد برای جلوگیری از برون ریزی آب

8. she tried to dam back her tears
او کوشید جلو اشک های خود را بگیرد.

9. we swam in the dam
ما در دریاچه ی سد شنا کردیم.

10. in order to expedite the dam building project
به منظور تسریع برنامه ی سد سازی

11. the project to build the dam got the green light
اجازه ی آغاز طرح ساختمان سد داده شد.

12. bolts of water gushing over the dam
آبی که فواره وار از روی سد می ریخت

13. the necessary funds for the construction of the dam have not been set aside yet
هنوز وجوه لازم برای ساختن سد اختصاص داده نشده است.

14. the goverrment is pumping a lot of money into dam building
دولت پول فراوانی را صرف سد سازی می کند.

15. The dam can withhold the pressure of the water.
[ترجمه گوگل]سد می تواند فشار آب را در خود نگه دارد
[ترجمه ترگمان]این سد می تواند فشار آب را نگه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. He could not dam up his anger.
[ترجمه گوگل]او نمی توانست خشم خود را مهار کند
[ترجمه ترگمان]نمی توانست خشم خود را سد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Environmentalists are prejudiced against the dam.
[ترجمه گوگل]محیط بانان نسبت به سد تعصب دارند
[ترجمه ترگمان]متخصصان محیط زیست بر علیه این سد پیش داوری دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The dam was not strong enough to hold back the flood waters.
[ترجمه گوگل]این سد آنقدر قوی نبود که بتواند جلوی آب های سیل را بگیرد
[ترجمه ترگمان]این سد به اندازه کافی قوی نبود که بتواند بر آب های جاری غلبه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. A dam is under construction.
[ترجمه گوگل]یک سد در حال ساخت است
[ترجمه ترگمان]یک سد در دست ساخت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. The dam eventually yielded and collapsed under the weight of water.
[ترجمه گوگل]سد در نهایت تسلیم شد و زیر وزن آب فرو ریخت
[ترجمه ترگمان]این سد در نهایت تسلیم شد و زیر بار آب فرو ریخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بند (اسم)
fit, article, articulation, joint, link, bind, bond, clause, provision, snare, segment, levee, facet, hinge, line, dyke, dike, paragraph, dam, wristband, tie, frenum, clamp, binder, sling, fastening, manacle, weir, canto, ligation, commissure, ligature, noose, facia, fascia, funiculus, joggle, holdback, holdfast, internode, ligament, proviso, stanza, trawl

سیل گیر (اسم)
bank, dam, floodgate, bund

سد (اسم)
dyke, dike, dam, block, obstacle, barrier, wall, sluice, rampart, massif, stank, stoppage

اب بند (اسم)
dyke, dike, dam, waterworks

سد ساختن (فعل)
dam

مانع شدن یاایجاد مانع کردن (فعل)
dam

محدود کردن (فعل)
curb, demarcate, border, bound, limit, fix, narrow, terminate, determine, define, dam, stint, restrict, confine, delimit, circumscribe, compass, gag, straiten, cramp, delimitate, impale

تخصصی

[عمران و معماری] سد - مانع
[مهندسی گاز] سد، بند
[زمین شناسی] مسدود کردن ،آب بند،بند،سد ساختن، سد مانع مصنوعی یا طبیعی یا دیواره احداث شده عمود بر مسیر آب یا دره
[ریاضیات] بستن، سد، مسدود کردن، مسدود کننده ی جریان، بند
[آب و خاک] سد، بند، مانع، دیوار

انگلیسی به انگلیسی

• barrier to obstruct the flow of water, dike
block the natural flow of water with a dam; restrain, stop up, block, hold back
a dam is a wall built across a river to stop the flow of the water and make a lake.
to dam a river means to build a dam across it.
to dam up a river means to dam it or block it completely.

پیشنهاد کاربران

دامپزشکی: حیوان مادر ( در پستانداران اهلی )
سد، بند
1. سد. 2. بند 3. دریاچه سد 4. سد بستن روی. سد ساختن روی 5. سد کردن. بستن. بند آوردن 6. جلوی ( چیزی را ) گرفتن. کنترل کردن 7. ( چهارپایان ) مادر
مثال:
the dam will upset the ecological balance
این سد توازن بوم شناختی را به هم خواهد زد.
سد، تنگه
مثال: The construction of the dam was completed ahead of schedule.
ساخت سد به موقع پیش از برنامه به اتمام رسید.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
سد
Dez Dam سد دز
dam ( n ) ( d�m ) =a barrier that is built across a river in order to stop the water from flowing
DAM
دوستان مادیان معادل درستی برای dam نیست. در واقع dam در فارسی معادل خاصی ندارد
مادیان فقط به معنای اسب ماده بالغ است و بس و بنابراین می شود معادل Mare انگلیسی در حالی که dam به مادر در تمام گونه های اهلی پستانداران می گویند و نه فقط اسب. برای گوسفند و گاو و . . . هم به کار می رود
...
[مشاهده متن کامل]

"مادر کره اسب" یعنی چی؟ : ) یعنی مادر "ماده اسب" اسم دیگری دارد یا فرق می کند؟ : ) )

حیوان ماده
DAM در چت به معنی Don’t annoy me است.
گربه ماده
مادر در چهارپایان، مانند اسب ها
This mare dams 2 fillies and 2 colts
این مادیان، مادر دو کره ی ماده و دو کره ی نر است.
مادر ( علوم دامی )
سد ( ساختن )
# The dam holds back the water
# The dam burst under the weight of water
# The dam was not strong enough to hold back the flood waters
# Wildlife groups are protesting against the proposal to dam the river
سد، آب بند، مسدود کردن ، سد ساختن ، مانع شدن یاایجاد مانع کردن ، محدود کردن
سد - مادر کره اسب
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس