dallier


طفره زن، وراج

جمله های نمونه

1. He that dallies with enemy gives him leave to kill him.
[ترجمه گوگل]کسی که با دشمن سر و کار دارد به او اجازه می دهد که او را بکشد
[ترجمه ترگمان]اون that با دشمن اونو به کشتن میده تا اونو بکشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Don't dally along the way! We haven't got much time.
[ترجمه گوگل]در طول راه دلسرد نشوید! زمان زیادی نداریم
[ترجمه ترگمان]از این راه با dally نکن! وقت زیادی نداریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He dallied with the idea of becoming an actor.
[ترجمه گوگل]او با ایده بازیگر شدن به سر می برد
[ترجمه ترگمان]به این فکر افتاد که هنرپیشه شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She often dallies with the thought of going to live on the Long Island.
[ترجمه گوگل]او اغلب با فکر رفتن در لانگ آیلند زندگی می کند
[ترجمه ترگمان]اغلب با فکر زندگی در لانگ آ یلند زندگی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Don't dally over your meal, we don't want to miss our train.
[ترجمه گوگل]سر وعده غذایی خود هول نکنید، ما نمی خواهیم قطارمان را از دست بدهیم
[ترجمه ترگمان]از غذای تو سر در نیار ما نمی خواهیم train از دست بدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The bureaucrats dallied too long.
[ترجمه گوگل]بوروکرات ها خیلی طولانی معطل ماندند
[ترجمه ترگمان]The مدتی طولانی طفره رفته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They dallied so long over whether to buy the car that it was sold to Jack.
[ترجمه گوگل]آنها آنقدر درگیر این بودند که ماشین را بخرند یا نه که به جک فروخته شد
[ترجمه ترگمان]مدتی در این باره بحث کردند که آیا برای خرید اتومبیل به جک فروخته خواهند شد یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It's cruel the way she just dallies with his affections.
[ترجمه گوگل]این بی رحمانه است که او فقط با محبت های او سر و صدا می کند
[ترجمه ترگمان]این طوری ظالمانه است که فقط با affections حرف می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They've dallied with the idea of touring round the world.
[ترجمه گوگل]آنها با این ایده که به دور دنیا سفر کنند، سرگردان شده اند
[ترجمه ترگمان]آن ها با ایده سفر به دور دنیا dallied کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Don't dally: we must move on.
[ترجمه گوگل]خسته نباشید: ما باید ادامه دهیم
[ترجمه ترگمان]صبر نکنید، باید حرکت کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She dallies over her work and rarely finishes it.
[ترجمه گوگل]او بر سر کارش هول می کند و به ندرت آن را تمام می کند
[ترجمه ترگمان]به ندرت کارش را تمام می کرد و به ندرت آن را تمام می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They've been dallying with the idea for years.
[ترجمه گوگل]آنها سال هاست که با این ایده سر و کله می زنند
[ترجمه ترگمان]سال ها با این ایده مشغول بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Hurry up. We have already dallied away a part of the morning.
[ترجمه گوگل]عجله کن ما قبلاً بخشی از صبح را تعطیل کرده ایم
[ترجمه ترگمان] عجله کن ما قبلا یه بخشی از صبح رو کنسل کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• one who flirts; trifler, one who wastes time, one who dallies

پیشنهاد کاربران

بپرس