معنی: لبنیاتی، شیر بندیمعانی دیگر: لبنیات، شیرفرورد، شیری، (اتاق یا ساختمانی که در آن شیر نگهداری می شود و پنیر و کره و غیره می سازند) کارخانه ی شیر پاستوریزه، کارخانه ی لبنیات سازی، رجوع شود به: dairy farm، مغازه ی لبنیات فروشی، دکان لبنیاتی، قسمتی از مزرعه که لبنیات تهیه میکند
• (1)تعریف: a place of business or a building where milk is stored and milk products such as butter and cheese are made.
• (2)تعریف: a business that makes, processes, and sells milk products.
• (3)تعریف: a farm chiefly devoted to milk production; dairy farm.
صفت ( adjective )
• : تعریف: made from milk or having to do with milk products.
- They sell milk, butter, and other dairy products.
[ترجمه گوگل] آنها شیر، کره و سایر محصولات لبنی را می فروشند [ترجمه ترگمان] آن ها شیر، کره و دیگر محصولات لبنی را می فروشند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. dairy products
محصولات لبنیاتی،شیرفروردگان
2. a dairy farm
پروردگاه لبنیات
3. We have both dairy and beef cattle on the farm.
[ترجمه گوگل]ما در مزرعه هم گاوهای شیری داریم و هم گاوهای گوشتی [ترجمه ترگمان]ما هر دو شیر گاو و گوشت گاو را در مزرعه داریم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. A dairy cow needs to produce a calf each year.
[ترجمه گوگل]یک گاو شیری باید هر سال یک گوساله تولید کند [ترجمه ترگمان]یک گاو شیرده باید هر ساله یک گوساله تولید کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The farm has both beef and dairy cattle.
[ترجمه پرویز ناظمی] مزرعه هم گاو گوشتی و هم گاو شیر ده دارد
|
[ترجمه گوگل]مزرعه دارای گاوهای گاو و شیری است [ترجمه ترگمان]مزرعه هر دو گاو و گاو شیرده دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Dairy products may provoke allergic reactions in some people.
[ترجمه گوگل]محصولات لبنی ممکن است در برخی افراد واکنش های آلرژیک ایجاد کنند [ترجمه ترگمان]محصولات لبنی ممکن است واکنش های آلرژیک را در برخی از مردم تحریک کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The farm has only small dairy herd.
[ترجمه گوگل]مزرعه فقط گله کوچک شیری دارد [ترجمه ترگمان]مزرعه فقط یک گله کوچک لبنیات دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Amy has an intolerance to dairy products.
[ترجمه گوگل]امی نسبت به محصولات لبنی عدم تحمل دارد [ترجمه ترگمان]امی نسبت به محصولات لبنی intolerance دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The feeding of dairy cows has undergone a revolution.
[ترجمه گوگل]تغذیه گاوهای شیری دستخوش انقلاب شده است [ترجمه ترگمان]تغذیه گاوه ای شیرده، دست خوش یک انقلاب شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. I'm trying to cut down on dairy products.
[ترجمه گوگل]سعی می کنم مصرف لبنیات را کاهش دهم [ترجمه ترگمان]من دارم سعی می کنم که از لبنیات جلوگیری کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. He ran his father's dairy in Kent.
[ترجمه گوگل]او کارخانه لبنیات پدرش را در کنت اداره می کرد [ترجمه ترگمان]لبنیات پدرش را در کنت اداره می کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Most equipment on the dairy farm was purchased with the worker's own earnings.
[ترجمه گوگل]بیشتر تجهیزات مزرعه لبنیات با درآمد خود کارگر خریداری شده است [ترجمه ترگمان]بیشتر تجهیزات مزرعه لبنی با درآمد خود کارگر خریداری شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. France operates a system of subsidized loans to dairy farmers.
[ترجمه گوگل]فرانسه سیستم وام های یارانه ای به کشاورزان لبنیات را اجرا می کند [ترجمه ترگمان]فرانسه یک سیستم وام های یارانه ای به کشاورزان لبنیات دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Is the allergy tied to dairy products, for example?
[ترجمه گوگل]آیا آلرژی به عنوان مثال به محصولات لبنی مرتبط است؟ [ترجمه ترگمان]آیا آلرژی مربوط به محصولات لبنی است؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. The good news is that dairy foods, like milk, yogurt and cheese, help protect teeth from cavities.
[ترجمه گوگل]خبر خوب این است که غذاهای لبنی مانند شیر، ماست و پنیر به محافظت از دندان در برابر پوسیدگی کمک می کنند [ترجمه ترگمان]خبر خوب این است که غذاهای لبنی مانند شیر، ماست و پنیر به حفاظت از دندان ها کمک می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
لبنیاتی (اسم)
creamery, dairy
شیر بندی (اسم)
dairy
تخصصی
[علوم دامی] شیری
انگلیسی به انگلیسی
• dairy farm; store that sells milk products containing milk; of or pertaining to milk or milk products; producing milk; regarding foods in jewish dietary law a dairy is a company that sells milk, butter, and cheese. on a farm, a dairy is a building where milk is kept or cream, butter, and cheese are made. dairy products are foods made from milk, for example butter and cheese. dairy also refers to the use of cattle to produce milk rather than meat.
پیشنهاد کاربران
DAIRY: فرآورده های شیری ( لبنیات عربی است ) DIARY: دفتری که هر روز کارآزمایی ها و اندیشه های ویژه به خود را در آن می نویسید. ( دفترچۀ یادمان ها ) AGENDA: فهرستی از کارهایی که باید برابر با برنامه ریزیِ ریزبینانه انجام شوند. / یک برنامه یا آماجی که رفتار کَسی را رهنمود میکند که بیشترِ زمانها از دیدۀ دیگران پوشیده و پنهان می مانند. / دلیل و آماجِ رازآلود و از - دیگران - پوشیده ای که برای انجامِ کاری آسیب رسان از دیگران پنهان نگه داشته میشود. ... [مشاهده متن کامل]
dairy ( n ) ( dɛri ) ( pl. dairies ) =milk, eggs, cheese, and other milk products
dairy لبنیات daily روزانه diary دفتر خاطرات
هوالعلیم Dairy: فراورده هائی که ازشیر بدست می آید؛ لبنیات Diary : دفترچه خاطرات روزانه
dairy به معنی لبنیاتی، دفترچه ای که خاطرات روزانه رو می نویسند diary هست. به املای این دو کلمه توجه کنید که با هم فرق می کنند. اکثریت اشتباه گرفتند این کلمه رو.