daintily

/ˈdeɪntəli//ˈdeɪntɪli/

معنی: ظریفانه، بطور شیک
معانی دیگر: ظریفانه، بطور شیک

جمله های نمونه

1. She blew her nose as daintily as possible.
[ترجمه گوگل]دماغش را تا آنجا که ممکن بود به زیبایی باد کرد
[ترجمه ترگمان]تا جایی که ممکن بود بینی اش را بالا زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He handed round a plate of tiny sandwiches, daintily arranged in rings.
[ترجمه گوگل]او بشقاب ساندویچ های ریز را که به صورت حلقه ای مرتب چیده شده بودند، به دست داد
[ترجمه ترگمان]او یک بشقاب پر از ساندویچ کوچک را به او داد و با وقار تمام در حلقه آن قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She walked daintily down the steps.
[ترجمه گوگل]او به آرامی از پله ها پایین می رفت
[ترجمه ترگمان]با وقار تمام از پله ها پایین رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She skipped daintily down the street, holding her father's hand.
[ترجمه گوگل]او در حالی که دست پدرش را گرفته بود به آرامی از خیابان پرید
[ترجمه ترگمان]او با احتیاط از خیابان پایین آمد و دست پدرش را در دست گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She nibbled daintily at her cake.
[ترجمه گوگل]او به آرامی کیک خود را نیش زد
[ترجمه ترگمان]او با ملایمت به کیک نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Rachel daintily arched one eyebrow as if I had mentioned inviting her servants to some feast or revelry.
[ترجمه گوگل]راشل یک ابروی خود را به شکلی کمان داد که انگار گفته بودم خدمتکارانش را به مهمانی یا عیاشی دعوت کرده است
[ترجمه ترگمان]ریچل با ظرافت یک ابرویش را بالا برد، انگار که من اشاره کرده بودم که خدمتکاران او را به جشن و عیاشی دعوت کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He selected some daintily, repelled by their hairy skin.
[ترجمه گوگل]او برخی از آنها را به زیبایی انتخاب کرد که از پوست مودارشان دفع می شد
[ترجمه ترگمان]او با وقار بعضی از آن ها را انتخاب کرد و با آن پوست پشمالو کنار آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Noise was muted, telephones pinging daintily against the artificial air.
[ترجمه گوگل]سر و صدا خاموش بود، تلفن‌ها به شدت به هوای مصنوعی زنگ می‌زدند
[ترجمه ترگمان]سر و صدا خفه بود، تلفن با وقار در برابر هوای مصنوعی پخش می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Perhaps four feet high, a girl, daintily made, her body stained and streaked green with moss.
[ترجمه گوگل]شاید چهار فوت ارتفاع، یک دختر، زیبا ساخته شده، بدنش رنگ آمیزی شده و رگه های سبز با خزه
[ترجمه ترگمان]شاید چهار پا ارتفاع داشت، دختری با وقار تمام بدنش را پوشانده بود و بدنش از خزه سبز شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She pointed her toes daintily.
[ترجمه گوگل]انگشتان پایش را با ظرافت نشان داد
[ترجمه ترگمان]او انگشت های پایش را با احتیاط نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She blew her nose as daintily as was possible in the circumstances and handed the handkerchief back with a wan smile.
[ترجمه گوگل]دماغش را تا آنجا که ممکن بود در آن شرایط به زیبایی دمید و با لبخندی بی‌حوصله دستمال را پس داد
[ترجمه ترگمان]با احتیاط بینی اش را بالا کشید و با لبخند کم رنگی دستمال را پس داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She is a daintily dressed young lady.
[ترجمه گوگل]او یک خانم جوان شیک پوش است
[ترجمه ترگمان]خانم جوان بسیار آراسته و دوست داشتنی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The orcas then daintily eat the motionless herring one at a time.
[ترجمه گوگل]سپس اورکاها شاه ماهی بی حرکت را یکی یکی می خورند
[ترجمه ترگمان]در آن زمان بی سرو صدا ماهی دودی را که بی حرکت مانده بود می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Then she ran her fingers daintily along the smooth marble top of the many - coloured Sicilian table.
[ترجمه گوگل]سپس انگشتانش را به آرامی در امتداد بالای مرمر صاف میز سیسیلی رنگارنگ برد
[ترجمه ترگمان]سپس انگشتان خود را با احتیاط از روی سطح صاف مرمرین آن از روی پاتختی پر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ظریفانه (قید)
airily, elegantly, nicely, daintily

بطور شیک (قید)
daintily

انگلیسی به انگلیسی

• delicately; deliciously; fastidiously

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : _
اسم ( noun ) : daintiness
صفت ( adjective ) : dainty
قید ( adverb ) : daintily
به زیبایی
با ظرافت

بپرس