daft

/ˈdæft//dɑːft/

معنی: ارام، احمق
معانی دیگر: ابله، لوس، ننر، خل، دیوانه، فروتن

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: dafter, daftest
مشتقات: daftness (n.)
(1) تعریف: lacking good sense; insane; witless.
مشابه: insane, mad, silly

- You must have been daft to try something so dangerous.
[ترجمه گوگل] حتماً عاقل بودید که چیزی خیلی خطرناک را امتحان کردید
[ترجمه ترگمان] حتما عقلت را از دست دادی که یک کار خطرناک را امتحان کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: silly or foolish.
متضاد: sensible
مشابه: insane, mad, silly

- I'm getting a bit daft in my old age.
[ترجمه گوگل] من در سنین پیری دارم کمی بداخلاق می شوم
[ترجمه ترگمان] من در سن و سال خودم یک کم گیج شده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. It was a pretty daft idea anyway.
[ترجمه گوگل]به هر حال این ایده بسیار مبتذلی بود
[ترجمه ترگمان]به هر حال فکر احمقانهای بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Daft old bat. What's she keeping all that cash in the house for?
[ترجمه گوگل]خفاش قدیمی این همه پول نقد را برای چه در خانه نگه می دارد؟
[ترجمه ترگمان]چوب بیس بال قدیمی چرا اون همه پول رو تو خونه نگه داشته؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The decision is just plain daft.
[ترجمه گوگل]تصمیم کاملاً ساده است
[ترجمه ترگمان]تصمیم فقط با daft است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Don't be daft - let me pay - you paid last time.
[ترجمه گوگل]خسته نباشید - اجازه بدهید پرداخت کنم - دفعه قبل پرداخت کردید
[ترجمه ترگمان]احمق نباش - بذار بهت پول بدم - دفعه قبل پول دادی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She's as daft as a brush .
[ترجمه فرزین پزشکی] او بسیار احمق است.
|
[ترجمه گوگل]او مثل یک برس لطیف است
[ترجمه ترگمان]مثل یک قلم مو، احمق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He's a nice enough boy, but he's as daft as a brush.
[ترجمه گوگل]او به اندازه کافی پسر خوب است، اما او مانند یک قلم مو ضخیم است
[ترجمه ترگمان]پسر خوبی است، اما مثل یک قلم مو، احمق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She's not as daft as she looks.
[ترجمه گوگل]اون اونقدرها هم که به نظر میرسه احمق نیست
[ترجمه ترگمان]به همان اندازه که به نظر می رسد احمق نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. What a daft thing to say!
[ترجمه گوگل]چه حرف مزخرفی!
[ترجمه ترگمان]عجب مزخرفاتی است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Well that's daft, I must say!
[ترجمه گوگل]خب این خیلی بد است، باید بگویم!
[ترجمه ترگمان]خوب، چه مزخرفاتی است، باید بگویم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Me, jealous? Don't be daft .
[ترجمه hd] من، حسودی؟ احمق نباش
|
[ترجمه گوگل]من، حسودی؟ گنگ نباش
[ترجمه ترگمان]من، حسودیت میشه؟ احمق نباش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He's got a hare-brained/crazy/daft scheme for getting rich before he's 20.
[ترجمه گوگل]او برای ثروتمند شدن قبل از 20 سالگی نقشه ای خرگوش/دیوانه/آشکار دارد
[ترجمه ترگمان]او یک طرح خرگوش \/ دیوانه \/ دیوانه واری برای ثروتمند شدن قبل از بیست سالگی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Well, half-a-kilo lane sounds so daft!
[ترجمه گوگل]خب، خط نیم کیلویی خیلی بد به نظر می رسد!
[ترجمه ترگمان]خب، نصف راه به نظر احمقانه میاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Without statistics to prove the theories daft, the opportunity remains to rely on the powers of suggestion to perpetuate the myth.
[ترجمه گوگل]بدون آماری برای اثبات صریح نظریه ها، فرصت تکیه بر قدرت پیشنهاد برای تداوم اسطوره باقی می ماند
[ترجمه ترگمان]بدون آمار ثابت کردن تیوری ها، این فرصت باقی می ماند تا بر قدرت پیشنهاد برای تداوم افسانه تکیه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. But nothing is as daft as the way they're wasting Steve McFadden.
[ترجمه گوگل]اما هیچ چیز به اندازه روشی که آنها در حال هدر دادن استیو مک فادن هستند، نیست
[ترجمه ترگمان]اما هیچ چیز به اندازه روش هدر دادن استیو McFadden نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ارام (صفت)
calm, quiet, silent, imperturbable, moderate, gentle, still, stilly, appeasable, peaceful, placid, tranquil, whist, bland, placable, composed, self-composed, daft, sedate, serene, staid, taciturn, irenic, pacific, peaceable, self-possessed, unruffled, waveless

احمق (صفت)
dotty, senseless, silly, dense, cockscomb, foolish, dull, batty, stupid, frivolous, dopey, thickheaded, inane, fatuous, cockeyed, unmeaning, daffy, daft, fat-headed, feeble-minded, gawky, loony, spooney, spoony

انگلیسی به انگلیسی

• stupid, foolish; crazy
if you describe someone or something as daft, you mean that you think they are stupid or not sensible; an informal word.

پیشنهاد کاربران

در استفاده از لغات
Daft
Dim
Dumb
بسیار محتاط باشید مخصوصا اگر که قصد شرکت در آزمون های زبان مثل تافل یا آیلتس رو دارید. با توجه به Slang بودن و به شدت محاوره ای و بی ادبانه بودن باعث کسر نمره میشه
اسکل
مترادف است با sucka
If you describe a person or their behaviour as daft, you think that they are stupid, impractical, or rather strange.
1. silly:
a daft idea
Me, jealous? Don’t be daft ( =that is a silly idea ) .
...
[مشاهده متن کامل]

She’s as daft as a brush ( =extremely silly ) .
2. be daft about something to be extremely interested in something:
Tony’s still daft about cars!

اسکل
adjective UK informal
silly or stupid
احمق یا خنگ
صفت، انگلیسی بریتانیایی، غیر رسمی
"don't ask such daft questions. "
You daft idiot!
It was a pretty daft idea anyway.
Don't be daft - let me pay - you paid last time.
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/daft
مثلا don't be daft
یعنی" اینقدر اسکل نباش"
Adj:
silly
foolish
absurd
dumb
crazy
nuts
جمله
i think you are daft to work nothing
معنی daft برابر با* احمق**خل**مشنگ* هستش.
لوس٫ احمقانه