• : تعریف: (informal) father. • مشابه: father, pop
- Is your dad at home?
[ترجمه ehaaa...] پدرت در خانه است؟
|
[ترجمه Mq quin] آیا پدرت خانه است؟
|
[ترجمه Nazanin Rahmni] آیا پدر شما در خانه است؟
|
[ترجمه ایلین] پدر تو در خانه است
|
[ترجمه Anita] بابایت خانه است؟
|
[ترجمه Hane] پدر من خیلی مهربان هستن
|
[ترجمه هلیا] آقا پدرت خانه است
|
[ترجمه ...] آیا پدر تو در خانه است؟
|
[ترجمه گوگل] پدرت در خانه است؟ [ترجمه ترگمان] بابات خونه ست؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. dad would have tanned my hide if he had found out that i was in love
اگر پدرم فهمیده بود که عاشق هستم دمار از روزگارم در آورده بود.
2. my dad used to whistle when he shaved
پدرم معمولا هنگام ریش تراشی سوت می زد.
3. my dad was battling for his life
پدرم برای جان خود تقلا می کرد (با مرگ دست به گریبان بود).
4. your dad is a nice dude
پدرت مرد خوبیه.
5. he had a tough time selling his dad on the idea
قبولاندن آن عقیده به پدرش دشوار بود.
6. Dad started going bald when he was in his thirties.
[ترجمه یک دوست] پدر شروع به کچل شدن کرد زمانی که او در ۳۳ سالگی بود
|
[ترجمه گوگل]پدر از سی سالگی شروع به کچل شدن کرد [ترجمه ترگمان]بابا وقتی سی و سی سالش بود شروع به کچل شدن کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. My dad spent $500 on a new coat and my mom had a cow.
[ترجمه گوگل]پدرم 500 دلار خرج یک کت جدید کرد و مادرم یک گاو داشت [ترجمه ترگمان]بابام ۵۰۰ دلار خرج لباس نو کرده بود و مامانم هم یه گاو داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Dad and I had a good laugh over it.
[ترجمه گوگل]من و بابا کلی خندیدیم [ترجمه ترگمان] من و بابا خیلی بهش خندیدیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Dad went out to milk the cows.
[ترجمه گوگل]بابا برای دوشیدن گاوها بیرون رفت [ترجمه ترگمان]بابا بیرون رفت تا گاوها را شیر دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Dad took a pin and pinned the flower to her coat.
[ترجمه گوگل]بابا یک سنجاق گرفت و گل را به کتش سنجاق کرد [ترجمه ترگمان]پدر یک سنجاق برداشت و گل را روی کتش سنجاق کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Just "Happy Birthday",Dad,isn't much to say,yet in this special message meant for you this special day are many very loving thoughts and warmest wishes,too,for happiness on your birthday and always,all year through.
[ترجمه گوگل]فقط "تولدت مبارک"، پدر، چیز زیادی برای گفتن نیست، اما در این پیام ویژه که برای شما در نظر گرفته شده است، این روز خاص بسیاری از افکار بسیار عاشقانه و گرم ترین آرزوها، همچنین برای شادی در روز تولد شما و همیشه، در تمام سال وجود دارد [ترجمه ترگمان]فقط \"تولدت مبارک\"، پدر، چیز زیادی برای گفتن نیست، با این حال در این پیام ویژه که برای شما این روز خاص به این معنی است که این روز خاص بسیاری از ایده ها و گرم ترین آرزوها، برای شادی در روز تولدتان و همیشه، تمام سال از طریق آن قرار دارند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Dad was clearing up in the kitchen.
[ترجمه گوگل]بابا داشت تو آشپزخونه تمیز میکرد [ترجمه ترگمان] بابا داشت تو آشپزخونه باز می شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. My dad was so full of life; anything with him was an adventure.
[ترجمه گوگل]پدرم خیلی پر از زندگی بود هر چیزی با او یک ماجراجویی بود [ترجمه ترگمان]پدرم سرشار از زندگی بود؛ هر چیزی با او ماجراجویی بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Dad seemed more disappointed than angry.
[ترجمه گوگل]پدر بیشتر ناامید به نظر می رسید تا عصبانی [ترجمه ترگمان]بابا از عصبانیت بیشتر ناراحت به نظر می رسید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Dad looked sad and worried as he read the letter.
[ترجمه گوگل]پدر وقتی نامه را می خواند غمگین و نگران به نظر می رسید [ترجمه ترگمان]پدر وقتی نامه را می خواند غمگین و نگران به نظر می رسید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
16. Dad,one day,I'll make you proud of me.
[ترجمه گوگل]بابا یه روز باعث میشم به خودم افتخار کنی [ترجمه ترگمان]بابا، یه روز بهت افتخار می کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
17. He visits his Dad in prison every week.
[ترجمه گوگل]او هر هفته با پدرش در زندان ملاقات می کند [ترجمه ترگمان]او هر هفته پدرش را در زندان ملاقات می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
18. Your Dad will be so pleased.
[ترجمه گوگل]پدرت خیلی خوشحال خواهد شد [ترجمه ترگمان] پدرت خیلی خوشحال میشه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
پدر (اسم)
abba, father, dad, sire, pater, baba
بابا (اسم)
father, dad, baba, pal, daddy, pa, papa, grandpa
آقاجان (اسم)
dad, papa
پاپا (اسم)
dad, pa, papa
انگلیسی به انگلیسی
• father, papa your dad is your father; an informal word.
پیشنهاد کاربران
My dad goes to Turkey and returns next year پدر من به ترکیه رفته و سال بعد برمیگردد
پدر به انگلیسی:dad مادر به انگلیسی: mom
واژه dad به معنای بابا واژه dad به معنای بابا واژه ای غیررسمی و محاوره ای است و شکل رسمی آن father است. البته این واژه یک شکل غیررسمی تر نیز دارد که بیشتر کودکان برای خطاب به پدرشان استفاده می کنند و آن daddy ( بابایی ) است. منبع: سایت بیاموز
I'm a dad of three
آقای محمد حسین کریمی اولا بابا جان نه همون بابا. دوما father که نوشتی کاملا غلطه و این که لطفا چیزی که بلد نیستی به بقیه یاد ندید .
گاهی به معنای یارو، فلانی، طرف و اون شخصه مثال: Dad Gone It – Baby! اون بابا، رفته است، عزیزم/ اون ( مرد ) رفته عزیزم/ اون ( یارو/ ) رفته عزیزم / اون ( شخص ) رفته عزیزم
Dad به معنای پدر، بابا و. . . هست 💜
[شیمی] آشکار آرایه دیودی
دَدَ ، بابا ، پدر You like it very much. Hear the cries and laughter of our future baby boy and draw with her small hands to moon face you And he says Dad خیلی دوست دارید. گریه و خنده های پسر نوزادی آیندمان را بشنوی و با دستان کوچکش به صورت ماهت بکشه و بگه دَدَ بابا
دَدَ ، بابا ، پدر You like it very much. Hear the cries and laughter of our future baby boy and draw him with her small hands your moon face for like a dad خیلی دوست دارید. گریه و خنده های پسر نوزادی آیندمان را بشنوی و با دستان کوچکش به صورت ماهت بکشه بگه دَدَ بابا
بابا، پدر
Dad به معنی بابا و خودمانی است ولی father باادبانه تر و رسمی تر است
پدر
پدر . . . . بابا. . . . آقا جان. . . . dad همان father است
پدر. . . . آقا جان. . . . dad. . . . d همان father است