during

/ˈdʊrɪŋ//ˈdjʊərɪŋ/

معنی: سر، ظرف، فاصله، در طی، طی، هنگام، در مدت
معانی دیگر: (زمان) در، در زمان، در ظرف، در خلال، وقت، موقع، درجریان

جمله های نمونه

1. during (the period of) his kingship
در دوران پادشاهی او

2. during (the period of) reagan's incumbency
در دوران تصدی ریگان

3. during a drought many of the more tender species of animals die out
در خشکسالی بسیاری از گونه های آسیب پذیرتر حیوانات معدوم می شوند.

4. during a long stretch of time
طی یک دوره ی طولانی از زمان

5. during his abode in ghazvin
در دوران اقامت او در قزوین

6. during his absence
در غیاب او

7. during his lecture, i dozed away
طی سخنرانی او چرت می زدم.

8. during his ministry in that church
طی دوران کشیشی خود در آن کلیسا

9. during his own lifetime, the fame of hafez had even reached india
آوازه ی حافظ در زمان حیات خودش تا هندوستان هم رسیده بود.

10. during his rule many dissidents were blacklisted
در دوران حکومت او نام بسیاری از مخالفین در فهرست سیاه وارد شد.

11. during his tenure (of office)
در دوران تصدی او

12. during his ten-year rule
طی حکمروایی ده ساله ی او

13. during his whole life
در تمام طول عمرش

14. during holidays i go on shopping expeditions
در روزهای تعطیل برای خرید این طرف و آن طرف می روم.

15. during horse-and-buggy days traveling was slower
در زمان اسب و درشکه مسافرت آهسته تر صورت می گرفت.

16. during hot afternoons the whole city reposes
در بعد از ظهرهای گرم همه ی شهر به استراحت می پردازد.

17. during mina's teenage years
در سال های نوجوانی مینا

18. during mourning flags are at half mast
در دوران سوگواری پرچم ها نیمه افراشته اند.

19. during my spare time
در هنگام فراغت من

20. during negotiations with the germans, we tried to paper over our own internal disagreements
طی مذاکرات با آلمان ها سعی می کردیم اختلافات داخلی خودمان را بروز ندهیم.

21. during nowrooz, the consumption of confectioneries goes up
مصرف شیرینی و تنقلات در نوروز بالا می رود.

22. during our meeting, repeated telephone calls were a major intrusion
طی ملاقات ما تلفن های مکرر مزاحمت عمده ای بود.

23. during peak traffic hours
طی ساعت های حداکثر رفت و آمد

24. during pioneer days
در ایام مهاجران اولیه

25. during shakespeare's lifetime, a corrupt version of "hamlet" appeared in print
در زمان حیات شکسپیر ویرایش تحریف شده و پر غلطی از ((هملت)) به چاپ رسید.

26. during that century persian literature reached its florescence
در آن سده ادبیات فارسی به شکوفایی رسید.

27. during the bicentennial celebrations of american independence
طی جشن های دویست ساله ی استقلال امریکا

28. during the boom years after the war
در سال های پررونق پس از جنگ

29. during the coming weeks
طی هفته های آینده

30. during the days preceding his death
طی روزهای پیش از مرگ او

31. during the entire holiday, the weather was abominable
در تمام مدت تعطیلات هوا بسیار بد بود.

32. during the era of the silents
در دوران فیلم های صامت

33. during the fatefull period when hundreds of people were killed
طی دوران مصیبت باری که در آن صدها نفر کشته شدند

34. during the first few weeks, the new president had his baptism
رئیس جمهور جدید در هفته های اول با امتحانات سختی رو برو شد.

35. during the half time, the coach spoke to the players
در تنفس میان دو هافتایم مربی با اعضای تیم صحبت کرد.

36. during the heyday of the silk trade
در دوران رونق تجارت ابریشم

37. during the infancy of our country
در طول دوران اولیه ی کشور ما

38. during the intermission, we went to the lobby
در طی میان پرده به سرسرا(ی تالار) رفتیم.

39. during the last two millennia
در دو هزار سال گذشته

40. during the last year of her schooling
طی آخرین سال تحصیلش

41. during the late middle ages
در اواخر قرون وسطی

42. during the life of this insurance policy
تاهنگامی که این بیمه نامه به قوت خود باقی است

43. during the morning business was quiet
در بامداد کاسبی کساد بود.

44. during the movie's premiere
در شب اول نمایش فیلم

45. during the next few months
در طی چند ماه بعد

46. during the period of his apostolate
در دوران رسالت او

47. during the plague year, she ministered to the sick
در سال وبایی از بیماران پرستاری کرد.

48. during the previous year
طی سال پیش

49. during the rainy season the whole place is awash
در فصل بارانی آب همه جا را فرا می گیرد.

50. during the reign of anooshirvan
در دوران پادشاهی انوشیروان

51. during the second quarter of the first half, our team made four goals
در نیمه ی دوم هاف تایم اول تیم ما چهار گل زد.

52. during the second world war
طی جنگ جهانی دوم

53. during the siege of the city, radio was our only channel of communication
هنگام محاصره ی شهر،رادیو یگانه وسیله ی ارتباط ما بود.

54. during the space of only five years
در یک مدت زمان فقط پنج سال

55. during the term of an insurance policy
طی مدت قرارداد بیمه

56. during the time of his stay in kashan
در مدت اقامت او در کاشان

57. during the twentieth year of his reign
در بیستمین سال سلطنت او

58. during the war he was stationed in shiraz
در زمان جنگ محل ماموریت او در شیراز بود.

59. during the war, turkey remained neutral
طی جنگ،ترکیه بی طرف باقی ماند.

60. during the war, we used to huddle around the radio every night
در زمان جنگ هر شب دور رادیو حلقه می زدیم.

61. during the years stretching ahead of us
در طی سنواتی که در پیش ما گسترده اند

62. during the years when space technology was still in its youth
در آن سال هایی که فنون فضایی تازه نضج گرفته بود

63. during their absence, he appropriated their share of the money
او در غیاب آنها سهم پول آنها را خورد.

64. during those formative childhood years
طی آن سال های شکل دهنده ی (دیس بخش) کودکی

65. during winter months
طی ماه های زمستان

66. during winter, our hands would chap and we would rub them with vaseline
در زمستان دست هایمان ترک می خورد و وازلین به آن می مالیدیم.

67. come during the fall, when figs are in season
پاییز بیا که فصل انجیر است.

68. english poetry during the romantic period
شعر انگلیسی در دوران رومانتیک

69. financial security during retirement
تامین مالی در دوران بازنشستگی

70. he fainted during the race
او هنگام مسابقه غش کرد.

مترادف ها

سر (حرف اضافه)
on, at, near, during

ظرف (حرف اضافه)
during

فاصله (حرف اضافه)
during

در طی (حرف اضافه)
during, pending

طی (حرف اضافه)
during

هنگام (حرف اضافه)
in, during

در مدت (حرف اضافه)
within, for, during, pending

تخصصی

[فوتبال] درمدت-درجریان

انگلیسی به انگلیسی

• while, throughout
something that happens during a period of time happens continuously or repeatedly in that period.
you also use during to say that something happens at some point in a period of time.

پیشنهاد کاربران

در طول
مثال: She studied hard during the semester to pass her exams.
او در طول نیم سال برای قبولی در امتحاناتش سخت مطالعه کرد.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
during
دربرخی
در برخی
during: در طی
فصل، در فصل
بر امتداد ایام/روزگار
بر امتداد ؛ به طول زمان. به کشیدن روزگاران : و نام و آوازه عهد همایون. . . بر امتداد ایام مؤبد و مخلد گردانید. ( کلیله و دمنه ) . و بقاء ذکر بر امتداد روزگار. . . ( کلیله و دمنه ) .
در طول😎
هنگام
در حین
در خلال
در زمان
در طول
در حین
کلا در طول انجام یک کاری باید از این کلمه استفاده کرد
ضمنِ . . . . . . . . . . .
در عهدِ . . . . . . . . . . . . . .
در عهدِ شاه اسماعیل صفوی
در دورات
به هنگامِ . . . . . .
در عرض . . . . . .
در گذر ، در هنگامه ، در میانه ، در درازای ، در درازنای ، در بحبوحه
حین، در حین
در طول
در طی
طی
they
they placed the nation in danger during the Cold War period
در بحبوحة جنگ سرد کشور را در معرض خطر قرار دادند
در دوران. . .
زمانی که.
موقعی که.
😈
All the time that some thing is happening
در حین😇
در طولِ
در طول ، در فاصله ، در مدت
در مدت
در طول
طول میکشه
ب مدت
در اثنای
در طول
در اثنای
ب مدت
طول میکشه

در طول
این کلمه طول یک کار را از ابتدا تا انتها نشان می دهد.
مثل:در طول تحصیل من. یعنی از ابتدا تا انتهای تحصیل من را شامل می شود
درطی ، درزمان، درمدت،
در طی
در حد
در حین
هنگام
در زمان
we will visit Australia during our next vacation
ما استرالیا را در طول سفر بعدی خود خواهیم دید
🏷🏷
حین، ضمن
طول
مدت
در طی . . . . . .
در زمانه. . . . .
در حالیکه
در حین , هنگام در معنی حرف اضافه
زمانیکه
به مدت
در مدت 😉

در طی
در مدت در زمان
در طول
در حین
طی
هنگام
ظرف
انجام دادن
در طی
Recess is free time during the day at school
در طول

among
در طول مدتی
در طول مدت
در طول مدت انجام کاری
طی یا درطی
All the time that something is happening
طی. درطی
در طول
در اثنای
موقعی که ، زمانی که
در زمان
در مدت
در طول
در طول
در مدت
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٥٨)

بپرس