drive out


معنی: خارج کردن، بیرون کردن
معانی دیگر: بیرون راندن، دور کردن

جمله های نمونه

1. Let's drive out into the country,it's such a nice day.
[ترجمه کیانا] روز خوبی ست بیایید به حومه برویم
|
[ترجمه گوگل]بیایید به کشور بریم، روز خیلی خوبی است
[ترجمه ترگمان]بیا بریم به روستا، روز خوبیه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He cut his rates to drive out rivals.
[ترجمه میانا] اونرخ خود را برای بیرون کردن رقبا کاهش داد
|
[ترجمه گوگل]او نرخ های خود را کاهش داد تا رقبا را بیرون کند
[ترجمه ترگمان]او برای بیرون راندن رقبا نرخ خود را کاهش داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. No American should have to drive out of town to breathe clean air.
[ترجمه گوگل]هیچ آمریکایی نباید مجبور شود برای تنفس هوای پاک از شهر خارج شود
[ترجمه ترگمان]هیچ آمریکایی نباید مجبور به خروج از شهر برای تنفس هوای پاک باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They're hoping that their competitive prices will drive out the rival company.
[ترجمه گوگل]آنها امیدوارند که قیمت های رقابتی آنها شرکت رقیب را بیرون کند
[ترجمه ترگمان]آن ها امیدوارند که قیمت رقابتی آن ها شرکت رقیب را براند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. New fashions drive out old ones.
[ترجمه گوگل]مدهای جدید مدهای قدیمی را از بین می برد
[ترجمه ترگمان]مد جدید لباس های کهنه را بیرون می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Mason's farm is about ten minutes' drive out of the town of Taber.
[ترجمه گوگل]مزرعه میسون حدود ده دقیقه با ماشین از شهر تابر فاصله دارد
[ترجمه ترگمان]مزرعه میسن حدود ده دقیقه است که از شهر of خارج می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The guards let Camberos drive out without checking his vehicle, Vega said, under orders from the area commanders.
[ترجمه گوگل]وگا گفت که با دستور فرماندهان منطقه، نگهبانان به کامبروس اجازه دادند بدون اینکه وسیله نقلیه خود را چک کنند بیرون برود
[ترجمه ترگمان]Vega به دستور فرماندهان محلی گفت که نگهبانان اجازه دادند بدون چک کردن وسیله نقلیه او بیرون بروند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I managed to drive out of the hospital but I had to stop the car and was violently sick.
[ترجمه گوگل]من موفق شدم از بیمارستان خارج شوم اما مجبور شدم ماشین را متوقف کنم و به شدت بیمار بودم
[ترجمه ترگمان]موفق شدم از بیمارستان بیرون بروم، اما مجبور شدم اتومبیل را نگه دارم و به شدت مریض بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Let's take a drive out to the farm.
[ترجمه گوگل]بیایید با ماشین به مزرعه برویم
[ترجمه ترگمان]بیا با ماشین بریم به مزرعه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They also tend to drive out whatever healthy attitudes are at work within the enterprise.
[ترجمه گوگل]آنها همچنین تمایل دارند هر نگرش سالمی را که در شرکت وجود دارد را کنار بگذارند
[ترجمه ترگمان]آن ها همچنین تمایل دارند که هر آنچه که نگرش های سالم در این شرکت کار می کنند را از بین ببرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Let's drive out the enemy!
[ترجمه علی] بیایید دشمن را بیرون برانیم
|
[ترجمه گوگل]بیایید دشمن را بیرون کنیم!
[ترجمه ترگمان]از دشمن بیرون برویم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It also helps to drive out excess carbon dioxide.
[ترجمه گوگل]همچنین به دفع دی اکسید کربن اضافی کمک می کند
[ترجمه ترگمان]هم چنین آن به بیرون راندن دی اکسید کربن اضافی کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. To drive out a sick individual is sometimes advantageous, because the sickness may be infectious.
[ترجمه گوگل]بیرون راندن یک فرد بیمار گاهی اوقات سودمند است، زیرا بیماری ممکن است عفونی باشد
[ترجمه ترگمان]برای بیرون راندن یک فرد بیمار گاه مفید است، چون بیماری ممکن است عفونی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I stop at the drive-in bank then I drive out the highway to the lake to pick up my date.
[ترجمه گوگل]من در بانک درایو توقف می‌کنم و از بزرگراه به سمت دریاچه بیرون می‌روم تا تاریخم را بگیرم
[ترجمه ترگمان]کنار جاده توقف می کنم - در بانک، بعد از بزرگراه به سمت دریاچه می روم تا قرار my را بردارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I watched her drive out on to the highway, thinking many things which are better kept to myself.
[ترجمه گوگل]من او را تماشا کردم که به سمت بزرگراه می رفت و به چیزهای زیادی فکر می کردم که بهتر است برای خودم نگه دارم
[ترجمه ترگمان]او را دیدم که به طرف بزرگراه می رفت و به چیزهایی فکر می کرد که بهتر از خودم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خارج کردن (فعل)
discharge, dismiss, expel, bring out, send out, drive out, evict, emit

بیرون کردن (فعل)
dispossess, fire, eliminate, force, swap, drive out, evict, cashier

انگلیسی به انگلیسی

• drive away, expel, oust, eject, throw out, banish

پیشنهاد کاربران

The drive out was pretty fun
گردش با ماشین خیلی خوش گذشت
محو شدن
از میدون به در کردن ( رقیب ) !
کسی رو مجبور به انجام کاری کردن
مسافرت کردن / گشت وگذار با ماشین
از دُور خارج کردن
کسی را مجبور به ترک یا انجام کاری کردن
طردکردن
تو مثال بالا critics یعنی منتقدان
بیرون کردن کسی یا چیزی با زور یا متوقف کردن چیزی یا کسی
مثال Critics say the company is trying to drive out competition .
کرتیکس میگه شرکت در حال تلاش برای متوقف کردن رقابت هستند.

بپرس