disproof

/dɪsˈpruːf//dɪsˈpruːf/

معنی: رد، ابطال، تکذیب، دلیل رد
معانی دیگر: عدم اثبات، ردسازی

جمله های نمونه

1. offering evidence in disproof of a claim
ارائه ی مدارک در رد یک ادعا

2. The theory also provides a direct disproof of the principle of closure.
[ترجمه گوگل]این نظریه همچنین رد مستقیم اصل بسته بودن را ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]این نظریه همچنین یک تفسیر مستقیم از اصل بسته بودن را ارایه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Perpetrator's refutation to basic facts is disproof, while his refutation to presumed facts is proof.
[ترجمه گوگل]ابطال مرتکب بر حقایق اساسی، ردّ است، در حالی که ردّ او بر واقعیات مفروض، اثبات است
[ترجمه ترگمان]تکذیب s به حقایق اساسی disproof است در حالی که تکذیب او به حقایق مسلم اثبات شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He would not believe even with the disproof before his eyes.
[ترجمه گوگل]او حتی با تکذیب جلوی چشمش هم باور نمی کرد
[ترجمه ترگمان]حتی پیش چشم او هم باور نمی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He could not believe even with the disproof before his eyes.
[ترجمه گوگل]او حتی با تکذیب هایی که جلوی چشمانش بود، نمی توانست باور کند
[ترجمه ترگمان]حتی پیش چشم او هم نمی توانست باور کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I will try myself furthermore to obtain a disproof of RH that is entirely INFORMATION THEORETIC but for this I have still to wait to develop a broader mathematical theory of information.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، سعی می‌کنم رد RH را به دست بیاورم که کاملاً تئوری اطلاعات است، اما برای این کار هنوز باید منتظر بمانم تا یک نظریه ریاضی گسترده‌تر از اطلاعات ایجاد کنم
[ترجمه ترگمان]من علاوه بر این، خودم را امتحان خواهم کرد تا disproof از RH را به دست بیاورم که کاملا به اطلاعات مربوط است، اما برای این مورد، من هنوز باید صبر کنم تا یک نظریه کلی تر ریاضی از اطلاعات را توسعه دهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A few years back, SI went looking forstatistical proof or disproof of the jinx.
[ترجمه گوگل]چند سال پیش، SI به دنبال اثبات یا رد آماری جنکس بود
[ترجمه ترگمان]چند سال پیش، \"si\" دنبال مدرک \"forstatistical\" یا \"disproof\" می گشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Result: It was suggested that the symptoms, body signs, biochemistry and medical disproof of the animal model are similar with clinic situation of SFD symptom of WEOHE.
[ترجمه گوگل]نتیجه: پیشنهاد شد که علائم، علائم بدن، بیوشیمی و رد پزشکی مدل حیوانی با وضعیت کلینیکی علامت SFD WEOHE مشابه باشد
[ترجمه ترگمان]نتیجه: نشان داده شد که نشانه ها، علایم بدنی، بیوشیمی و disproof پزشکی مدل حیوانی مشابه وضعیت کلینیک of است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Thank you for sending me the preprint of your Disproof.
[ترجمه گوگل]از شما برای ارسال پیش چاپ Disproof خود متشکرم
[ترجمه ترگمان] ممنون که منو به \"preprint\" فرستادی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Disagreement is what propels all of science. Proof and disproof seems almost a requirement on the road to consensus.
[ترجمه گوگل]اختلاف نظر چیزی است که همه علم را به پیش می برد اثبات و رد تقریباً یک الزام در مسیر اجماع به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]عدم توافق چیزی است که همه دانش را به جلو می راند اثبات و disproof تقریبا یک الزام در راه اجماع نظر به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

رد (اسم)
denial, disavowal, rejection, abnegation, pass, refusal, trace, veto, exception, contradiction, rebuff, rebuttal, repulse, disapproval, disapprobation, contestation, disproof

ابطال (اسم)
waiver, cancellation, annulment, revoke, nullification, rescission, disproof, defeasance, vitiation, voidance

تکذیب (اسم)
denial, rebuttal, confutation, refutation, disproof

دلیل رد (اسم)
disproof

تخصصی

[ریاضیات] ابطال، برهان خلف، رد

انگلیسی به انگلیسی

• denial, refutation, confutation, act of disproving

پیشنهاد کاربران

بپرس