dispense

/ˌdɪˈspens//dɪˈspens/

معنی: باطل کردن، بخشیدن، توزیع کردن، معاف کردن، باطل شدن
معانی دیگر: پخش کردن، تقسیم کردن، (دارو و نسخه) پیچیدن، درست کردن (و به مشتری دادن)، اعمال کردن، اجرا کردن، به کار بستن، مستثنی کردن، بخشودن

جمله های نمونه

1. dispense with (somebody or something)
بدون (کسی یا چیزی) کاری را انجام دادن،(از خیر چیزی) گذشتن

2. to dispense a friend from keeping a promise
دوست خود را از اجرای قول خودش معاف کردن

3. to dispense the law justly
قانون را با انصاف اجرا کردن

4. let us dispense with formalities
بیایید از تعارف بگذریم.

5. modern man can hardly dispense with electricity
انسان امروزی به سختی می تواند بدون برق دوام بیاورد.

6. Let's dispense with the formalities, shall we?
[ترجمه پریسا] بیاید تشریفات را کنار بگذاریم، موافقید؟
|
[ترجمه گوگل]از تشریفات بگذریم، درست است؟
[ترجمه ترگمان]بیا از این تشریفات صرف نظر کنیم، باشد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He is not yet well enough to dispense with the pills.
[ترجمه رضا] او هنوز به حد کافی خوب نشده که قرص ها را کنار بگذارد
|
[ترجمه گوگل]او هنوز به اندازه کافی خوب نیست که بتواند قرص ها را ترک کند
[ترجمه ترگمان]هنوز به اندازه کافی حالش خوب نیست که قرص را خالی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Judges and law courts dispense justice justly.
[ترجمه رضا] قاضی ها و دادگاه ها عدالت را عادلانه توزیع می کنند
|
[ترجمه گوگل]قضات و دادگاه های حقوقی عدالت را عادلانه اجرا می کنند
[ترجمه ترگمان]قضات و دادگاه ها به حق عدالت را رد می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Their role was to dispense even-handed justice.
[ترجمه گوگل]نقش آنها اجرای عدالت بی طرفانه بود
[ترجمه ترگمان]نقش آن ها این بود که حتی به عدالت دست هم ندهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Ann suggested that they dispense with speeches altogether at the wedding.
[ترجمه گوگل]آن پیشنهاد کرد که در مراسم عروسی کلاً از سخنرانی صرف نظر کنند
[ترجمه ترگمان]آن پیشنهاد کرد که به طور کلی در عروسی سخنرانی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Can we dispense with the formalities?
[ترجمه گوگل]آیا می توانیم از تشریفات صرف نظر کنیم؟
[ترجمه ترگمان]میشه تشریفات رو انجام بدیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Let's dispense with the formalities and get down to work.
[ترجمه گوگل]تشریفات را کنار بگذاریم و دست به کار شویم
[ترجمه ترگمان]بیا این تشریفات رو انجام بدیم و بریم سر کار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We could dispense some justice and hang him from the bowsprit to save the courts the trouble.
[ترجمه گوگل]ما می‌توانیم کمی عدالت را رعایت کنیم و او را از کمان اعدام کنیم تا دادگاه از دردسر نجات پیدا کند
[ترجمه ترگمان]ما می توانستیم عدالت را رها کنیم و او را از دماغه کشتی دور کنیم تا به دردسر بیافتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Private industry uses them to dispense nutrition information.
[ترجمه گوگل]صنعت خصوصی از آنها برای توزیع اطلاعات تغذیه استفاده می کند
[ترجمه ترگمان]صنعت خصوصی از آن ها برای حمایت از اطلاعات تغذیه استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Being able to dispense with the services of an interpreter is a big incentive to fluency.
[ترجمه گوگل]اینکه بتوانید خدمات مترجم را کنار بگذارید، انگیزه بزرگی برای تسلط است
[ترجمه ترگمان]قادر بودن به صرف نظر کردن از خدمات یک مفسر، یک انگیزه بزرگ برای شیوایی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. We can quickly dispense with the crude mythology, but I like the concept of apparent failure.
[ترجمه گوگل]ما می‌توانیم به سرعت اسطوره‌شناسی خام را کنار بگذاریم، اما من مفهوم شکست ظاهری را دوست دارم
[ترجمه ترگمان]ما به سرعت می توانیم از اساطیر خام صرف نظر کنیم، اما من مفهوم شکست ظاهری را دوست دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

باطل کردن (فعل)
abrogate, annul, cancel, override, undo, invalidate, void, frank, derogate, dispense, frustrate, disannul, invalid, quash, strike out

بخشیدن (فعل)
give, vouchsafe, present, absolve, forgive, donate, remit, give away, assoil, portion, dispense, grant, privilege, pardon, gift, spare, bestow, betake, condone, endue, indue

توزیع کردن (فعل)
administer, distribute, administrate, dispense, deal, give out, parcel

معاف کردن (فعل)
remit, frank, excuse, dispense, dismiss, exempt, enfranchise

باطل شدن (فعل)
void, dispense

تخصصی

[ریاضیات] حذف کردن

انگلیسی به انگلیسی

• do without, give up; distribute, give out, hand out
expenditure; pardon
to dispense something means to give it to people; a formal use.
if someone dispenses medicine, they prepare it and give it to people.
if you dispense with something, you stop using it or get rid of it because it is not needed.

پیشنهاد کاربران

پخش زمین کردن ( با مشت )
نقش زمین کردن ( با مشت )
دست برداشتن
کوتاه آمدن از ادامه دادن به انجام کاری
dispense with humor=
از شوخی کردن دست بردارید یا بپرهیزید
( معنای دوستمون )
✔️صرفنظر یا حذف کردن به دلیل کم ضرورتی
:Meaning
dispense with ( somebody or something )
بدون ( کسی یا چیزی ) کاری را انجام دادن، ( از خیر چیزی ) گذشتن
. e. g
...
[مشاهده متن کامل]

. . .
. A: The stocks went up
. B: By a hair
Sure, the stocks rose, but who wants to do all that work for a shitty little uptake
It's not the visceral kind of spike you want in short term holdings so I dispensed with all the hard statistics and I went right to the rumor mill
Limitless 2011🎥

نا دیده گرفتن و کنار گذاشتن
( دارو ) نسخه پیچیدن، تجویز کردن
تجویز ( دارو )
Dispensable:غیر ضروری
Indispensable:ضروری
Dispense:چیزی که ضروری نیست. یا حذف چیز غیر ضروری.
معنی ( توزیع کردن ) هم علاوه بر موارد بالا میدن.
دور ریختن
خداحافظی ( با چیزی )
dispense advice/information
A personal financial manager will dispense advice on investments.
to prepare medicines as a job and give or sell them to people:
dispense drugs/medication/medicine
...
[مشاهده متن کامل]

Hundreds of wrong prescriptions have been dispensed.
توجه: با disperse به معنای پخش کردن یا پخش شدن اشتباه گرفته نشود.

توزیع کردن
معاف کردن . صرفنظر کردن.
پیچیدن نسخه .
Dispense ( verb ) = Distribute ( verb )
به معناهای: توزیع کردن، پخش کردن
بیرون دادن چیزی ( مثلا محصول، خدمات یا پول ) هم معنی با give out.
That vending machine dispenses snacks
اون ماشین فروش خودکار، غذای فوری میده.
Is there a tourism agency that dispenses city maps?آیا اژانس مسافرتی وجود داره که نقشه شهرو بده؟
...
[مشاهده متن کامل]

ولی dipense with یعنی خلاص شدن از شر چیزی، ول کردن
They've had to dispense with a lot of luxuries since Mike lost his job.
از وقتی مایک کارشو از دست داده، اونا مجبور شدن دست از تجمل گرایی بردارن
منبع_دیکشنری کمبریج
لایک فراموش نشه❤

To ignore
To disregard
To throw out
To cast aside
استفاده
مصرف
توزیع کردن ( در جامعه )
mid - 14c. , dispensen, "to dispose of, deal or divide out, " from Old French dispenser "give out" ( 13c. ) , from Latin dispensare "disburse, administer, distribute ( by weight ) , " frequentative of dispendere "pay out, " from dis - "out" ( see dis - ) pendere "to hang, cause to hang; weigh; pay" ( from PIE root * ( s ) pen - "to draw, stretch, spin" ) .
...
[مشاهده متن کامل]

dis برون، بیرون
pense کشیدن
dispense = بیرون کشاندن ( که می تونه مترادف معانی حذف نمودن، دور ریختن، دفع کردن، درمان کردن، مراقبت کردن، پخش کردن، اجرایی و اعمال کردن قرار بگیره.
منبع: www. etymonline. com

دفع کردن، دور ریختن
اعمال کردن اجرا کردن
مراقبت های پزشکی، درمان کردن
پخش کردن - منتشرکردن
رجوع شود به dispense with
صرفنظر یا حذف کردن به دلیل کم ضرورتی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٣)

بپرس